کتاب کهکشان نیستی اثر محمدهادی اصفهانی، که توسط نشر فیض فرزان منتشر شده، سفری عمیق، شاعرانه و مستند به زندگی و سلوک یکی از برجستهترین عرفای شیعه، حضرت آیتالله سیدعلی قاضی طباطبایی (علیهالرحمه) میباشد.
این کتاب زندگینامهای صرف نیست، بلکه ادبیاتی عرفانی است که در قالبی داستانی و خلاقانه نگاشته شده تا مخاطب را نه فقط با وقایع، بلکه با روح زمان و جان شخصیت اصلی همراه سازد. از همان نخستین صفحات، خواننده وارد دنیایی میشود که در آن نجف، نه فقط شهری تاریخی، بلکه بستر زایش اندیشهها و کشفهای عرفانی است. قهرمان این روایت، جوانی ۲۷ ساله است که با شوق یافتن حقیقت، پای در مسیر دشوار طلبگی و سلوک میگذارد؛ مسیری که پر از رنج، تأمل، اشراق و ریاضت است. این آغاز، ما را به سفری پرکشش میبرد که در آن شکوه روحانی زندگی یک انسان آسمانی، همچون منظومهای پیچیده، به زیبایی شکل میگیرد.
ساختار منحصربهفرد این کتاب، یکی از نقاط قوت برجسته آن است. نویسنده از زبان راویان مختلف – از اعضای خانواده و شاگردان گرفته تا شخصیتهایی بیرونی نظیر کافهدار یا طلبکار – داستان زندگی آیتالله قاضی را روایت میکند. این چندصدایی بودن، نهتنها فضای روایت را از یکنواختی میرهاند، بلکه لایههای متعددی از شخصیت این عارف بزرگ را پیش چشم خواننده میگشاید. خواننده گویی در حلقهای نشسته و از زبان کسانی که با قاضی زیستهاند، خاطرات و تجربههایشان را میشنود. چنین تنوعی در راویان، بافتی زنده، ملموس و انسانی به روایت میبخشد که کمتر در آثار دینی و عرفانی دیده میشود.
افزون بر ساختار روایی جذاب، نثر کتاب نیز لطافتی شاعرانه و لحنی تأملبرانگیز دارد. نویسنده با زبانی ساده اما عمیق، توانسته است از یکسو شکوه معنویت و از سوی دیگر، جزئیات زندگی روزمره یک فقیه عارف را به تصویر بکشد. در لحظاتی، مخاطب خود را در کنار قاضی در صحن حرم نجف میبیند، صدای مناجاتش را میشنود، سوز دعاهایش را حس میکند و در دریای معرفت او غرق میشود. در بخشهایی دیگر، کلاسهای درس، تربیت شاگردانی چون علامه طباطبایی و آیتالله بهجت، و راهنماییهای قاضی در مسیر سلوک، آنچنان با دقت و ظرافت توصیف شدهاند که خواننده را به تعمقی عمیق درباره خود و مسیر زندگیاش وامیدارند.
آنچه این کتاب را بیش از پیش خواندنی میسازد، پیوندی است که میان احساس و عقل برقرار کرده است. «کهکشان نیستی» هم از نظر محتوایی وفادار به مستندات تاریخی و روایات موثق است و هم از لحاظ ادبی، دارای سیر داستانی گیراییست که مخاطب را تا پایان با خود همراه میسازد. هر فصل با آیهای از قرآن آغاز میشود؛ گویی هر بخش، در پرتو نوری آسمانی قرار دارد و این تأکید قرآنی، عمق معنایی اثر را دوچندان میکند. این ساختار، خواننده را وا میدارد تا به جای صرف مطالعه رویدادها، در آنها درنگ کند، اندیشهورزی نماید و از زاویهای شخصی به معنای زندگی و سلوک بنگرد.
نجف در این کتاب، صرفاً مکانی برای زیست عرفانی نیست، بلکه خود بهمثابه شخصیت زندهای در متن حضور دارد؛ شهری که از کوچههای باریک آن تا حوزههای پرجنبوجوشاش، همه در خدمت ترسیم فضای روحانی سلوک قاضی قرار گرفتهاند. خواننده در لابهلای سطرها، نهتنها با یک فرد، بلکه با یک سنت، یک طریقت و یک طرز فکر در خصوص انسان، خدا و جهان آشنا میشود. در واقع، «کهکشان نیستی» بستری است برای بازاندیشی در رابطهی انسان با هستی، و تلاشی برای نزدیک شدن به درکی اصیل از هدف خلقت و زندگی.
اگرچه کتاب کهکشان نیستی به زندگی قاضی اختصاص دارد، اما هدف نهایی آن، گشودن پنجرهای برای خواننده است تا در مسیر خودشناسی و رشد معنوی قدم بگذارد. این اثر نه در پی اسطورهسازی از قاضی است و نه درگیر زبانی پیچیده و انتزاعی شده، بلکه با روایتی انسانی، پر از رنجها، تردیدها، امیدها و اشراقها، پلی میسازد میان تجربههای عارفانه و دغدغههای امروز ما.
محمدهادی اصفهانی با نخستین اثر خود، گام بلندی در عرصه نویسندگی برداشته است. سالها پژوهش، گفتوگو و کاوش در منابع و خاطرات، پشتوانه این کتاب بوده و آن را از اثری سطحی و تبلیغاتی جدا میسازد. او توانسته است زندگی آیتالله قاضی را به زبان امروزی، برای نسل جدید روایت کند؛ نسلی که تشنه معناست و در هیاهوی فناوری و فشارهای روزمره، همچنان در جستوجوی روزنهای به سوی آرامش و حقیقت است.
کتاب کهکشان نیستی اثری فلسفی، عمیق و نمادین است که به مسائلی مثل تنهایی انسان، عبور از پوچی، و جستجوی معنا در جهانی بیپاسخ میپردازد. این کتاب را به کسانی پیشنهاد میکنم که دغدغههای وجودی دارند، اهل تأملهای فلسفی هستند و از خواندن متون متفاوت و پررمزوناز لذت میبرند. اگر به فضاهای ذهنی شبیه آثار کافکا یا کامو علاقهمندید، این کتاب برایتان جذاب خواهد بود.
همراه با الله اله و معبود دیگری را نخوانید. این نخوانید، یعنی «قلباً» نخوانید. اعمالتان حاکی از خواهشهای وجود شماست افکارتان برخاسته از آن است که به أن توجه دارید چیزی که انسان متوجه او باشد و توجهش را از امور دیگر سلب کند. اله او میشود. توجه انسان به گونهای معنای واله شدن و متوجه شدن را دربر دارد. خواطرتان را در مشت خویش نگه دارید و اجازه ندهید باطنتان جز خدا را طلب کند. اما آیا مگر این ممکن است؟ انسان مگر خود به خود میتواند به این نقطه برسد؟ چطور میتواند خیالاتش را کنترل کند؟ راهکاری که قرآن کریم در ادامه اشاره میکند توجه دادن به توحید و انحصار الوهیت در مقام هو تبارک و تعالی است. راهکار از بین بردن این دوگانگی ها توجه به توحید و ذات خدای تبارک و تعالی است: «فَفِرُّوا إِلى اللهِ : به خداوند پناه ببرید.» «وإن یَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرٍ فَلا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ.» متوجه مقام «هو» باشید. او اله اصلی است و در ادامه هر آنچه را در صفحه خیال و پندار انسان هاست شست و شو میدهد و میگوید هر چه شما فکر میکنید و به آن توجه دارید، همین الآن هالک و نابود و نیست است؛ چیزی که باقی است و اصالت در ظهور و ادراک دارد وجه خدای تبارک و تعالی است حاکمیت برای اوست و شما به سوی او باز خواهید گشت
نظرات