کتاب «کسب و کار پلتفرمها» نوشته مایکل ای. کی کوسومانو، آنابل گور و دیوید بی. یوفی میخواهد پیرامون ساخت استراتژی، خلق نوآوری و کسب قدرت در عصر رقابت دیجیتال با خوانندگان سخن بگوید. این پژوهشگران با تحقیق سی ساله پیرامون شرکتهای بزرگی همچون مایکروسافت، اپل، آمازون، اوبر و گوگل سعی کردهاند روشهای ابداعی این ابرکمپانیها برای به دست گرفتن بازارهای جهانی را بیابند. نتیجه این تحقیقات رسیدن به یک شیوه جدید مارکتینگ است که هم اکنون در بسیاری از کسب و کارهای جدید مورد توجه و استفاده قرار گرفته است. در این مدل جدید از کسب و کار شرکتها به جای اینکه همچون کمپانیهای بزرگ قدیمی فروش محصول را هدف خود قرار دهند به دنبال توسعه و ترویج پلتفرم یا همان بستر ویژه خود هستند. بستری که برطبق کارآمدیاش دیگر شرکتها و کسب و کارها را ترغیب میکند تا اهداف و کار خود مطابق با آن پیش ببرند. همانطور که مایکروسافت با توسعه پلتفرم ویندوز به بسیاری از کمپانیهای رایانهای و تولید نرم افزار کمک کرد تا از طریق این پلتفرم به رشد برسند. حاصل این توسعه پلتفرم ایجاد یک اکوسیستم است که کمپانی صاحب پلتفرم را به قلب تپنده آن تبدیل میسازد و از این طریق به شکلی ساده اما محیرالعقول رشدی سرسام آور را شاهد خواهد بود.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
در سالهای اخیر رایانههای شخصی هم مانند رسانههای اجتماعی، بازارهای آنلاین، رایانش ابری و تلفنهای هوشمند تبدیل به یک کسب و کار پلتفرمی شدند نه یک کسب و کار محصولی. منظور ما از این عبارت در خصوص رایانه شخصی این است که بر خلاف کسب و کارهای سنتی، موفقیت تنها به کیفیت، قیمت و یا زمان ورود به بازار سیستم عامل مایکروسافت به عنوان یک محصول مستقل وابسته نبود. موفقیت بیشتر به نوآوریهای مکملی بستگی داشت که تعیین میکردند کاربران میتوانند با محصول چه کاری انجام دهند. از جمله تعداد و کیفیت برنامه های نرم افزاری یا خدمات دیجیتالی تولید شده توسط تعداد زیادی از شرکتها این مکملها ارزشی بسیار ویژه و حتی ضروری به محصول اصلی افزودند که اکنون ما آن را یک پلتفرم نوآوری مینامیم.
نظرات