کتاب «کتاب مخفی» روایت یک راز مخفی است که دشمنان خدا و روسولش بسیار ازآن میهراسند.
روایت این کتاب از تاریخ نگار ایرانی به نام ماهان شروع میشود که رسول خدا، چشمان نابینا فرزندش را بینا میکند و اوهم دلبسته مدینه و پیامبرش میشود. او وقایع را مینویسد، جزء به جزء، و در حجه الوداع گزارش مبسوطی از اتفاقات غدیر مینویسد. از منبر ایجاد شده توسط ابوذر و سلمان ومقداد، از خطبه کامل غدیر و بیعت همه مردمان با علی بن ابیطالب علیهالسلام و ...
و او حالا راهی ایران شده با کتابش. میانه راه با سه نفر که قصد کشتن رسول خدا را داشتند برمیخورد و ماهان به اسارت آنها در میآید. و داستان با دست به دست شدن کتاب مخفی و یادآوری فضائل امیرالمومنین توسط مردم ادامه می یابد.
ولی چرا مخالفان غدیر از کتاب مخفی میهراسند؟ زیرا نفاقشان را آشکار میکند. همانهایی که در غدیر به علی، تهنیت گفتند و بعد از رحلت نبی خدا، سقیفه تشکیل دادند.
این کتاب را مجید پورولی کلشتری نوشته است.
((اینها قصّه نیست خالد. من جنگاوری علی را دیدهام. من رجز خواندنِ او را شنیدهام. من درباره جنگِ خونین او با اجنّه شنیدهام. من نه از خودِ علی، که از بادِ چرخش ذوالفقارش میترسم، آری؛ دشمن او هستم و مرگِ او را منتظرم. امّا اینگونه نیست که محمّد بمیرد و تو در میدانگاه برقصی و علی تماشا کند. هنوز چرخ اوّل رقصت تمام نشده، زنان و کودکانت بر خاک قبرت نشسته اند و برایت قرآن میخوانند!))
نظرات