کتاب «همان لبخند همیشگی» زندگینامه شهید محمد بروجردی به روایت خانواده و همرزمان شهید است. این اثر به قلم فرهاد خضری و توسط انتشارات روایت فتح منتشر گردیده است. شهید محمد بروجردی پسر یتیمی بود که همراه مادرش به شهر تهران میآید و در بازار بزرگ میشود. کمکم پای این جوان جسور و آگاه به فعالیتهای سیاسی باز میشود و به یکی از سرشبکههای ضدحکومت تبدیل میشود که چند عملیات مسلحانه و مهم را رهبری میکند. او یکی از مسوولان تامین امنیت امام از فرودگاه تا بهشت زهرا بود و پس از پیروزی انقلاب نیز از ارکان اصلی تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. با آغاز غائله کومله و دموکرات به غرب کشور رفت و به فرماندهای بدل گشت که نه تنها امنیت کشور را تامین کرد بلکه مردم منطقه را با انقلاب اسلامی همراه کرد و بسیاری از اعضای گروهکها را از تفکرات تجزیهطلبانه بازگرداند. این اثر با قلمی جذاب و به دور از هرگونه سانسور یا تحریف روایتی سالم از فرماندهی مظلوم ارائه میدهد. مردی که توسط برخی مسوولان کج سلیقه کنار گذاشته شد اما توانست در همان مدت کوتاه منشا اتفاقات مبارکی در کردستان باشد و با داشتن رافت در برابر دوستان و شدت در مقابل دشمنان نام خود را برای همیشه در قلههای غرب کشور ماندگار کند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
گاهی که خندههاش یادش میرفت میفهمیدم یک خبرهایی توی دلاش است. که نمیتواند به کسی بگوید پاپیچ اش هم که میشدم نمیگفت نه من هر کس دیگر هم که هم کلاماش میشد نمیتوانست هوشیار شود چی توی دلاش میگذرد که این طور مثل مار زخم خورده دارد به خودش میپیچد. یک بار نتوانست طاقت بیاورد و یک چیزهایی گفت نه که فکر کنید از زخمهاش گفت یا این که مثلاً کجا و کی چه طور زیر پاش را خالی کردهاند، نه از اینها نگفت. از هیچ کس نگفت. فقط از سر دلش زیاد آمد که برگشت به همهمان گفت:«فقط وقتی که جنازهم رو آوردن تهران میفهمین که من کی بودم و... کجاها چی کار کردهم.»
نظرات