کتاب نسبت علوم اسلامی با علوم انسانی از ضلال اندیشههای ناب شهید دکتر بهشتی جرعهای تفکر به جان مشتاقان میریزد.
شاید در سالهای اخیر عبارت «علوم انسانی اسلامی» به گوشتان خورده باشد. مناظرهها و جلسات بسیاری را با محوریت این موضوع مشاهده کرده باشید. از نقش حوزه و طلاب و گاه کوتاهی آنها در این زمینه سخنها شنیده باشید. اما واقعیت چیست؟ آیا علوم انسانی اسلامی قابل تعریف است؟ چه تناسبی بین علوم انسانی و علوم اسلامی وجود دارد؟
کتاب حاضر که برگرفته از سخنرانی شهید بهشتی در سال 1356 خطاب به طلاب مدرسه منتظریه الشمس است درصدد پاسخگویی به این سوالات برآمده است. در علوم اسلامی، قبل از هر چیز یک کاوشگر سخنش این است که ببینم سرچشمه وحی در این باره چه میگوید و باید شناخت و معرفت انسانی را به کار انداخت تا به وحی برسیم. اما در علوم ا سلامی متعارف نخست انسان و تواناییاش، نیازهای او، هدف کاراییاش و موضوعاتی از این دست مورد پرسش واقع میشوند. کتاب حاضر برخوردی اندیشمندانه بین این دو ساحت است.
از منظر این نوشتار درک صحیح رابطه بین علوم انسانی و اسلامی به بیان علل ضرورت آشنایی طلاب علوم دینی به طور خاص و علاقهمندان به اسلامشناسی به طور عام با علوم انسانی جدید میانجامد.
طلاب و محقاقان و دانشجویان حوزه علوم انسانی مخاطبان خاص این اثر هستند.
تفاوت اصلی علوم انسانی متعارف با علوم اسلامی در چیست؟ تفاوت اصلی علوم انسانی متعارف مثل جامعه شناسی ،اقتصاد ،حقوق روانشناسی، تاریخ، ادبیات، هنر و امثال آن با علوم اسلامی کجاست؟ عرض شد که زمینه علوم انسانی متعارف غیر اسلامی که امروزه در مدارس گوناگون دنیا میخوانند با زمینه علوم اسلامی که شما جزو خیل پاسدارنش هستید، یکی است. انسان، بافتهای هستی او، نیازهای او، توانهای او، میزان و حدود کارآیی او، هدف این کارآیی، جهت این کارآیی، میزان خودسازی و محیط سازیاش راههای علمی این خودسازی و محیط سازی موضوع و زمینه همه ی علوم انسانی است. زمینه علوم اسلامی هم همین است. تفاوت اصلیشان در چیست؟ در این است که علوم انسانی متعارف در این راه تنها از مشاهده و تجربه و تحلیل استفاده میکند.
نظرات