دین اسلام از همان زمانی که پیامبر (ص) شروع به تبلیغ آن کردند، یک دین اجتماعی بوده است. تمام آموزههای قرآن براساس رعایت حقوق دیگر انسانها است و یک زندگی صرفاً زاهدانه و در انزوا، نزدیکترین حالت به اسلام واقعی نخواهد بود. به همین دلیل یکی از اهداف جمهوری اسلامی ایران نیز گسترش دین اسلام در کشورهای همسایه بوده و با موفقیت در این امر، پا را به دوردستها گذاشته است. کتاب «مسجد آبی» درمورد یکی از همین موفقیتها است؛ مسجدی که در قلب آلمان قرار گرفته است و به نام مبارک امام علی(ع) مزیّن شده است. این مسجد که از سال 1332 شمسی (1953 میلادی) در شهر هامبورگ بنا شده، حاصل تلاش یک ایرانی ساکن آلمان است و در دهۀ بعد از جنگ جهانی ساخته شده است. موضوع این کتاب حول محور فعالیتهای شهید آیت الله دکتر بهشتی (ره) در این مسجد میگذرد. ایشان به عنوان مبلغ اسلامی در سال 1344 به آلمان رفته و در شهر هامبورگ مستقر میشوند؛ در همین دوره است که مرکز اسلامی هامبورگ با تلاش شیعیان و مسلمانان ساکن در این شهر بنا میشود و شهید بهشتی، در راه تبدیل کردن این مکان به مقرّ تجمع و اتحاد مسلمانان، مهمترین نقش را داشتهاند. «محسن ذوالفقاری» محقق و گردآورندۀ محتوای این کتاب است که تماماً از سخنرانیها، کلاسهای درس، بیانات و خاطرات دکتر برای نگارش این کتاب استفاده کرده است. ما در سه فصلِ «مقدمات و انگیزهها، اقدامات و خاطرهها، پرسشها و پاسخها» تمام اطلاعات مربوط به مسجد آبی و وقایع حاشیهای آن را از زبان شهید بهشتی میخوانیم؛ و در این راه تلاش نویسنده برای دستهبندی سخنان این متفکر اسلامی و ایجاد امکان آشنایی بهتر با اندیشه ایشان، ارزشمند و ستودنی است. در این کتاب به جزئیاتی مانند چگونگی برخورد با دین در کشورهای اروپایی، نیاز عمومی مردم برای برگزاری جلسات مستمر، نقش حکومت اسلامی در گسترش جهانی مذهب شیعه و نوع واکنش و برخورد این فعّال ایرانی در برخورد با پدیدۀ جهانی دین، پرداخته شده است. در پایان فصل سوم نیز عکسهای متعددی از حضور شهید بهشتی و برگزاری نماز جماعت و جلسات سخنرانی ایشان در مسجد امام علی هامبورگ میبینیم.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«به فردی برخوردم که عوام و خرافی نبود بلکه پزشک باسوادی بود. پسر برادر یا خواهر او بیمار شد، ولی بیماری او با دعا برطرف شد و حال این پسر خوب شد. خوب شدن این بیمار که زیر نظر او بود با آن صورت خاص، در این پزشک ایجاد اعتقاد قطعی به خدا کرد. در حالی که در امر خداشناسی برای او دلایل بسیاری آورده بودیم و با آنها معتقد نشده بود. برای او آن تجزیه و تحلیلهای دقیق و باریک فلسفی ایجاد اعتقاد نمیکرد؛ مطلب برای او حل نمی شد. اگر برای او هزار مطلب هم میگفتیم، فایدهای نداشت اما به تعبیر ما در اثر بهبودی حال بیماری که از نزدیکان او بود، ایمان و اعتقاد شهودی پیدا کرد که این دلیل از هر دلیل قانعکنندۀ روشناییبخش بالاتر بود. نیروی فوقالعاده و مدبر خداوندی را مشاهده نمود و اعتقاد واقعی پیدا کرد و این اعتقاد برای او بعدها منشأ آثار علمی فراوان شد. باید برای اثبات خداوند به این شخص چه دلایلی می آوردیم؟»
نظرات