ایمان یک نوجوان دهه شصتی است، پرهیجان و سرشار از شیطنتهای همسن و سالهای خودش. ماجرای او و دو دوست صمیمیاش، هادی و محسن، از یک مسابقه شروع میشود، مسابقه سرودی که برنده آن به یک اردو در مناطق جنگی فرستاده میشود تا برای رزمندگان پادگانهای آنجا اجرا کند و این همان رویای بزرگ ایمان است، آرزوی رفتن به جبهه، آنهم درست وقتی که به دلیل سن کمش هیچ راه دیگری جز پیروزی در این مسابقه ندارد.
اما مشکل فقط این نیست؛ آقای اسطیری، معلم پرورشی، پشت بلندگو اعلام میکند که فقط یک نفر تکخوان، از بین هادی و ایمان انتخاب میشود؛ خبر این انتخاب رقابتی پرهیاهو به وجود میآورد و اتحاد سه تفنگدار قصه به چالشهایی خواندنی کشیده میشود و سرنوشت دوستان قدیمی، دگرگون میکند.
به نظر شما ایمان به آرزویش خواهد رسید، یا هادی موفق میشود میکروفون را به دست بگیرد؟
نظرات