کتاب نامزد گلولهها اثر مرتضی سرهنگی و منتشر شده توسط نشر خط مقدم، روایتی کوتاه اما پرضربان از زندگی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است؛ فرماندهای که از دل روستایی ساده در کرمان برخاست و تا اوج معادلات منطقهای و نبردهای سرنوشتساز خاورمیانه پیش رفت. این کتاب، بیش از آنکه یک زندگینامه صرف باشد، داستانِ شکلگیریِ یک قهرمان است؛ قهرمانی که نه بهدنبال شهرت بود و نه قدرت، بلکه خودش را «نامزد گلولهها» میدانست؛ یعنی انتخابشدهای برای جهاد، ایثار و شهادت. سرهنگی در این روایت، با زبانی موجز و نگاهی عمیق، مسیر رشد شخصیتی حاج قاسم را از جوانی دغدغهمند و پرتلاش تا سرداری مؤثر در نبردهای بزرگ، با نثری بیتکلف و مستند به تصویر میکشد.
از خاطرات نوجوانی در قناتملک تا تجربههای فرماندهی در دوران دفاع مقدس و نقشآفرینی در مقابله با داعش، کتاب گامبهگام تصویری روشن از شخصیت او ارائه میدهد. نکته مهم آن است که سرهنگی نه فقط به روایت عملیات و مبارزهها میپردازد، بلکه از درون حاج قاسم هم میگوید؛ از نگاهش به مردم، از تواضعش، از ایمانش و از تصمیمی که گرفت تا در میان سیاست و میدان، میدان را انتخاب کند. برخی روایتها، مثل فرود بالگرد در میان محاصرهی داعش در آمرلی، یا نپذیرفتن پیشنهاد ریاست جمهوری با این جمله که «من نامزد گلولهها هستم»، لحظههایی هستند که شخصیت سردار را بهروشنی به خواننده میشناسانند.
صفحهآرایی دفترچهمانند و تصاویر آرشیوی کتاب، به آن رنگ و بویی ویژه داده است. خواندن این اثر نهتنها یک مرور تاریخی است، بلکه دعوتی است برای بازاندیشی در مفهوم قهرمان بودن؛ اینکه چگونه میتوان هم اهل تفکر بود، هم مرد میدان، و هم بندهای خالص. نامزد گلولهها به همت انتشارات خط مقدم منتشر شده و با استقبال چشمگیر مخاطبان و تقریظ رهبر انقلاب بر آثار سرهنگی، جای خود را در دل مخاطبان باز کرده است.
به جوانانی که به دنبال الگوهای واقعی در زندگی هستند، به علاقهمندان تاریخ معاصر ایران، و به کسانی که میخواهند بدانند قهرمانبودن یعنی چه.
هلی کوپترش وسط حلقه محاصره نشست در حالی که داعشیها از هر سو به طرف او تیراندازی میکردند. چند ماه قبل از این داعش به شهر ترکمن نشین تلعفر حمله کرده و با اشغال شهر دهها هزار نفر از شیعیان شهر را آواره کرده بود. خبرهای فروش زنان ایزدی در بازار داعشیها و فروش اعضای کودکان این شهر و کشتار مردان و پسران وحشت به جان هر عراقی میانداخت. در سایه این ترس مرگبار بود که اهالی آمرلی بیش از هشتاد روز در محاصره کامل مقاومت کردند. زنان آمرلی از ترس هر کدام یک نارنجک به خودشان بسته بودند تا قبل از اسیر شدن آن را منفجر کنند. آنها اسلحه به دست گرفته بودند تا در کنار مردانشان از شهرشان دفاع کنند. در چنین شرایطی بود که قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس با هلی کوپتر در قلب محاصره نشستند.
نظرات