از زمانی که شهید سلیمانی را شناختیم، از زمانی که حضور او در جبههها مایه آرامش قلب مردم مظلومی شد که اسیر چنگال تکفیر بودند، بارها و بارها نویسندگان مختلف به جمعآوری بخشهایی از زندگی ایشان پرداختند و خواستند سبک شهیدانه زیستن را با قلم به تصویر کشند.
اینبار اما کتاب از سوی انتشارات مکتب حاجقاسم به چاپ رسیده است که توسط خود ایشان نگاشته شده بود.
کتاب از چیزی نمی ترسیدم که از دستنوشتههای شخصی شهید سلیمانی درباره دوران کودکی و زندگی در روستای ساده و زیبای قناتملک کرمان شروع میشود تا به مبارزات انقلابی در سال ۵۷ میرسد و از زندگی پر فراز و نشیب مردی میگوید که بالاترین مقام نظامی کشور و شهیدی جایگرفته در قلب مردم بود.
نام این اثر از داستانی در کتاب گرفته شدهاست و اما در مقدمه کتاب از زینب سلیمانی، دختر شهید، میشنویم که:
«صبح روز چهارشنبه ۲۶آذر۱۳۹۹، خداوند مهربان توفیق زیارتِ رهبر معظم انقلاب را که جانم فدایشان باد، روزیمان فرمود. دیدار معظمٌلَه با اعضای ستاد بزرگداشت شهید قاسم سلیمانی و ما افراد خانوادهاش بود.من، بهنمایندگی از پدرم، برای ایشان هدیهای برده بودم.
این هدیه، زندگینامهای بود بهقلم حاجقاسم که قصد داشتیم بهمناسبت سالروز شهادتش، در قالب کتابی منتشر کنیم.آنچه همراهم بود، در واقع ماکِت یا نمونه اولیهای از کتاب بود.در پایان دیدار، متن را تقدیمِ آقا کردم. ایشان پرسشهایی درباره آن پرسیدند و این هدیه را با مِهر پذیرفتند.
چند روز بعد از آن دیدار و در دقایق پایانیِ نهاییشدن کتاب، متنی از دفتر رهبر معظم انقلاب به دستم رسید. ایشان منّت گذاشته و قبل از مطالعه، یادداشتی به یاد «سرباز وفادار» خود نوشته بودند. متنی بود پُر از عطوفت و بزرگواری که چون روح بر کالبدِ این کتاب نشست.»
متن این یادداشت به شرح زیر است:
«بسمهتعالی
هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشمنواز و دلنواز است. یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیایی اخلاص و عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هرکدام وظیفهای داریم. کتاب حاضر را هنوز نخواندهام اما ظاهراً میتواند گامی در این راه باشد.
رزقناالله ما رزقه من فضله
سیّدعلی خامنهای ۹۹/۱۰/۷»
نظرات