کتاب «من فقط یک داستان کوتاه نوشته بودم» روایت تحقق یک رویاست. رویای نویسنده شدن، آنهم توسط یک زن خانهدار.
تلاش برای مفید بودن را همه انسانها انجام میدهند. شاخه به شاخه میپرند تا استعداد خود را کشف کنند. درصد کمی که استعداد و علاقه خود را پیدا میکنند تازه دردسرهای شروع یادگیری و بهرهمندی از آن نخبگی درونیشان آغاز میشود.
این کتاب، خاطرات جالب از زبان زنی است که بعد از تجربه انواع واقسام کلاسهای آموزشی، با دیدن تبلیغ کلاس داستاننویسی بخت خود را در نوشتن میبیند. بعد از راضی کردن همسر اتفاقات وچالشهاش آغاز میشود و این اثر روایت همین کنشهای زندگی شخصی و هنری خانم نویسنده است. قلم روان و لحن خودمانی و تهمایه طنزگونه، به قول خود نویسنده، همان ابتدای داستان، ذهن مخاطب را به قلابش میگیرد و خواننده را جذب کلمه کلمهاش میکند.
این کتاب به نویسندگی خانم قدسی خانبابایی را نشر صاد منتشر ساخته است.
هر کدام یک طرف سالن روی مبل ولو شده بودیم و کانالهای
تلگرام را بالا و پایین میکردیم یک دفعه انگار برق سه فاز به من وصل کرده باشند صاف نشستم.
«اگر رویای نویسنده شدن دارید عجله کنید.
ما رویای شما را به واقعیت تبدیل میکنیم
کارگاه آموزش داستان نویسی با ظرفیت محدود»
قسم میخورم با دیدن کلمه داستان داشت روح از بدنم خارج می شد. یعنی من هم میتوانستم داستان بنویسم؟ مثل ویرجینیا وولف، مثل سیمون دو بووار اصلاً مثل همین جی کی رولینگ ورپریده خودمان که نسرین همه داستانهای هری پاترش را قورت داده توی دلم گفتم:
«خداجون خودت کمک کن علی رو راضی کنم»
نظرات