کتاب داستان مردی به نام «ابوعتا» و عشق او به دختر هارون را روایت می کند. ابوعتا جوان ایرانی تبار و شاعری چیره دست معاصر با امام کاظم (ع) بود که به سبب استعداد ذاتی اش به دربار هارون راه یافت. او عاشق «نعیمه»، دختر یکی از امرای دربار شد، اما به سبب نداشتن جایگاه ویژه و ثروت، در رسیدن به عشقش ناکام ماند. ابوعتا قید و بندی نداشت و زبان صریح و برّانی داشت؛ همین هم باعث شد مغضوب هارون شده و به زندان بیفتد. او در این زمان در زندان با امام کاظم علیه السلام آشنا می شود و اتفاقاتی برای او رخ می دهد که زمینه ساز تحول و دگرگونی روحی او می شود. آشنایی با وجود مبارک امام کاظم (ع) و کراماتی که از حضرت می بیند، زمینه دگرگونی فکری و روحی او را فراهم می کند و این آغازی برای زندگی و تولدی دوباره است.
نظرات