تابهحال دقت کردهاید که چرا وقتی بحث دربارۀ نظم و مدیریت است، همه از نیروهای نظامی مثال میزنند؟ این اُرگانها به دلیل سازماندهی فوقالعاده و قوانین سفتوسختشان شناخته میشوند؛ اما در پسزمینۀ اصول خشک و خشن آنها، یک کلید طلایی موفقیت نهفته شده که هر فردی در دنیای امروز به آن نیاز دارد. از مدیر و کارمند و پزشک و مهندس و هنرمند تا کارشناسان تمام حوزهها، به این مهارت ضروری نیاز خواهند داشت؛ و آن چیزی نیست جز «فن مدیریت».
تصور رایج این است که وقتی مدیر یک پروژه هستید، باید نیروهایتان را مثل مهرههای شطرنج حرکت بدهید تا در زمان معین، به کمیت و کیفیت لازم برسید! اما کتاب «مدیریت پروژه برای غیر مدیر پروژه» قرار است به شما رازی را بگوید: شما قرار نیست آدمها را مدیریت کنید. این کتاب اصول و مهارتهای لازم را به افرادی یاد میدهد که مدیر پروژه نیستند، اما لازم است بتوانند نکات اصلی مدیریت کردن کار خود را داشته باشند. یک مدیر نمیتواند رشد صعودی در تیم خود ایجاد کند، مگر اینکه به اعضای تیم خود یاد بدهد که چطور هرکدام خُردهوظایف محوّلشدۀ خود را به بهترین شکل انجام بدهند. این اتفاق هم فقط زمانی امکانپذیر است که هر فرد، بخشهایی را که از کلّ پروژه در دست دارد با رویکردی خاص انجام دهد. «کوری کوگن و سوزت بلیکمور» به همراه متخصص مدیریت سازمانی «جیمز وود» این کتاب را منتشر کردهاند تا مستقیماً به شما -بله دقیقاً خود شمایی که مدیر پروژه نیستید!- چهار تکنیک بنیادی را معرّفی کنند که با تمرین و استفاده از آنها، بازدهی کار خود را بالا ببرید، زمان را به شکل بهینه مدیریت کنید و از درجۀ کیفی خوب به عالی برسید.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«بیشتر صحبتهای شما به عنوان رهبر پروژه به منظور شفافسازی انتظارات است. همانطور که میگویند یکی از کارهای اصلی مدیر غیررسمی پروژه این است که طرز تفکر همه را یکسان کند. این اصلاً کار آسانی نیست و محتملترین تلّهای است که به عنوان رهبر پروژه شما را به دام میاندازد. از ده نفر بپرسید که تعریف تعطیلات خوب چیست و حداقل بیست جواب مختلف خواهید شنید. هر کسی انتظارات مختلفی دارد. مردم برای تجمیع نظرات نه فقط با یکدیگر مخالفت میکنند، حتی نظر خودشان را نیز عوض میکنند. مردم دائماً درحال تغییر نظر خودشاناند. الان میگویند که فلان مورد را میخواهند، دو دقیقه بعد نظر خودشان را رد میکنند. انسانها همینطورند.
به عنوان رهبر پروژه شما درگیر این واقعیتید. اما اختیار غیررسمی به این معناست که دائماً باید انتظارات کلّی و ویژه را برای اعضای تیمتان روشن کنید. خیلی اوقات میشنویم که مدیران پروژه به اعضای تیم خود میگویند: «تو فقط کارت را انجام بده، بقیهاش را بسپار به من!» این مدیران پروژه فکر میکنند که دارند در حق اعضای تیم خود لطف میکنند؛ اما چیزی که اعضای تیم میشنوند این است: «تو آدم لایقی نیستی! تو به درد نمیخوری! کارت را انجام بده و لیستت را آماده کن. سرت در کار خودت باشد!»
اعضای تیم حس میکنند که به آنها بیاحترامی شده و هیچ ایدهای در مورد خروجی اصلی پروژه ندارند. نمیدانید که در چه چیزی دارید مشارکت میکنید. شاید اصلاً ندانید که چرا دارید به این تیم خدمت میکنید. به شما فقط شغلی دادهاند ولی در ایدۀ بزرگ شریکتان نکردهاند.»
نظرات