مجموعه چهار جلدی خانواده دوست‌داشتنی پوپک به قلم هاجر زمانی به همراه تصویرگری زیبای الهام بیات از خانواده‌ پوپک و ماجراهای پیش رویش می‌گوید تا از رهگذر داستان‌ها امر تربیت و آموزش مهارت‌های اخلاقی و خانوادگی ساده و شیرین به جان کودک بنشیند.

اولین تجربه‌های کودک در دل خانواده صورت می‌گیرد و خانواده مهم‌ترین بستر آموزش و تربیت برای کودک است. والدین اولین آموزگاران کودک هستند و سنگ بنای بسیاری از خلقیات، مهارت‌ها و توانمندی‌های کودک را بنا می‌کنند. خانواده دوست داشتنی پوپک در تلاش است تا تجربه‌های بهتری را برای خانواده و کودک رقم بزند تا فرزندانی متعالی و قدرتمند پرورش دهیم.

جلد اول این مجموعه با عنوان بادکنکم کجا رفت از محبت و علاقه بین اعضای خانواده و هم‌نوعان سخن می‌گوید.

کتاب مامان داره یه رازی جلد دوم از مجموعه خانواده دوست داشتنی پوپک است که می‌خواهد کودکان را آماده پذیرش یک برادر یا خواهر جدید کند.

کتاب دوستت دارم داداشی جلد سوم مجموعه است که در قالب داستان فرزندان خانواده را آماده پذیرش فرزند جدید می‌کند. هم‌چنین نحوه محبت به فرزند جدید و مراقبت از او را به دیگر فرزندان گوشزد می‌کند.

جلد چهارم مجموعه با عنوان پیش به سوی ماجرای جدید کودکان را به مواجهه با تغییرات جدید می‌برد. خانه جدید، دوستان جدید و مدرسه و همسایه‌های جدید چالشی سخت برای کودکان است. با این شرایط چه باید کرد؟ پاسخ این سوال را در داستان «پیش به سوی ماجرای جدید» بخوانید.

چرا باید کتاب پیش به سوی ماجرای جدید را مطالعه کنیم؟

برای اینکه یک مهارت خانوادگی و آموزه‌های اخلاقی را به کودکان‌مان آموزش بدهیم.

مجموعه خانواده دوست‌داشتنی پوپک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کودکان بالای شش سال و خانواده‌هایی که با تغییرات جدید همراه هستند، مخاطب این نوشتار می‌باشند.

برشی از کتاب پیش به سوی ماجرای جدید:

مامان گفت: «یا اولین باری که تنهایی خوابیدی می‌ترسیدی اما یک کم بعد، صدای خروپفت به آسمان رفت و خیلی هم راحت خوابیدی. پوپک گفت: «یعنی فکر می کنی من می‌توانم لانه جدید را دوست داشته باشم؟ همان موقع بابا و شانی آمدند. شانی با خوش حالی از لانه جدید تعریف می‌کرد که نزدیک رودخانه بود. اما پوپک باز هم دوست نداشت از لانه قدیمی تکان بخورد. انگار چسبیده بود به کف لانه. او به کمک شانی یواش یواش دکمه‌های رنگارنگش را گذاشت بین بالهایش تا به لانه جدید برود. کمی، به لانه جدید رسیدند. حتی دوست نداشت سریع پرواز کند و آرام پر می‌زد. بعد شانی درست می‌گفت. درخت گردوی پیر نزدیک رودخانه بود پرنده‌های زیادی روی آن درخت لانه درست کرده بودند و پرسروصدا و شلوغ بود.