با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 آمریکاییها به سرعت دریافتند که برای پسگرفتن ایران و برگرداندن آن به نظام وابستۀ شاهنشاهی باید رسماً لشکرکشی نظامی را شروع کنند. به همین دلیل جنگ تحمیلی در کمتر از یک سال آغاز شد و تا هشت سال بعد، خسارات جانی و ویرانیهای جبرانناپذیری را در استانها و شهرهای متعدد کشورمان بهجا گذاشت. گرچه دشمن مانند همیشه ناکام ماند و در برابر ایمان و اقتدار ملّت ایران کمر خم کرد، اما در روزگار ما که جنگ ترکیبی با روشهایی بسیار پیچیده و گمراهکننده صورت میگیرد، هنوز آگاهی ما نسبت به هویّت بنیانگذاران حزب بعث و نگرش سران آن به سیاست کامل نیست.
کتاب «قاتل مؤدب» اثری تحلیلی در زمینۀ تاریخنگاری پژوهشی و با موضوع سیاستهای صدام حسین است که از زبان یکی از مهمترین رهبران سابق حزب بعث روایت شده و خاطرات صریح او را بر روی کاغذ آورده است. هدف اصلی این کتاب تأکید بر تمام ابعاد سیاسی و فکری حزب بعث، از روش برخورد با مخالفان داخلی تا شیوۀ تعامل با کشورهای دیگر است و صرفاً بر جنگ تحمیلی و تجاوز عراق به خاک ایران تمرکز نمیکند. «صلاح عمر العلی» عضو سابق شورای رهبری حزب بعث عراق که از نزدیکترین اشخاص به احمد حسن البکر و پس از او صدام حسین بود، پس از چندین دهه تجربۀ سیاسی عملی و ارتقا به عالیترین درجات حزب، از تکصدایی و استبداد همهجانبۀ صدام بریده و به یک مخالف علنی این رژیم تبدیل میشود. اولین بخشهای این کتاب از چگونگی آشنایی صلاح عمر العلی با حزب بعث آغاز میشود و به موازات ترقّی او در این مسیر، به افشای اسرار محرمانه و سیاستهای کثیف آن میپردازد. خصوصاً در دورۀ بیستوچندسالۀ یکّهتازی صدام در رأس این حزب، قساوت و جنایت در دستور کار رهبران این حکومت قرار گرفت و این مقام بلندپایۀ اسبق در قالب پرسش و پاسخ برای ما از کوچکترین جزئیات دیدارها، جلسات و تصمیمات آنها میگوید.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«+ این یک بُعد [از شخصیت] صدام حسین بود: در زمانی که با کشورهایی که با اسرائیل رابطه برقرار کرده بودند [یعنی مصر] دشمنی میکرد و اسرائیل را شیطان بزرگ میخواند و اسرائیل در سال ۱۹۸۱ اقدام به [بمباران] و تخریب تأسیسات هستهای [عراق] کرده بود [با لابی صهیونیستی در آمریکا ارتباط برقرار میکرد] چه تحلیلی داری؟
- صدام حسین یک طرح مشخص داشت. دیوانهوار دنبال این بود که در چارچوب این طرح، حرکت و آن را اجرا کند. در چارچوب این طرح و برای محقق کردن آن، صدام حسین برای خودش مجاز میدانست کاری را بکند و [مدتی بعد] علیه آن را انجام دهد.
+ این طرح صدام چه بود؟ برایمان بگو
- استاد احمد، اگر بروی سراغ سخنرانیهایی که صدام در طول دورۀ ریاست جمهوریاش داشته و آنها را بگذاری جلویت و شروع کنی به خواندنشان یک سری عبارات مشخص را میبینی که بسیار در سخنرانیهایش تکرار میکرد.
+ و همهجا نوشته بودند. روی دیوارها، در خیابانهای بغداد و در همهجا، در مؤسسات دولتی و حتی در آسانسورها!
- بله. هرجا میرفتی چشمت به آنها میخورد. صدام خیلی این عبارت را تکرار میکرد: «تقدیر اینطور بوده که ما مسئول باشیم، نه فقط مسئول عراق، نه فقط مسئول امّت [عربی] بلکه مسئول کلۀ انسانیت.» این آدم واقعاً غرق در افکار توهمی بود. خیال میکرد اگر فقط رئیس جمهور عراق باشد ظلمی در حقّ اوست، همینطور اگر رهبر امت عربی باشد هم ظلم در حق اوست. خیال میکرد رسالتش خیلی فراتر از این منطقه است، خیلی فراتر از حجم امت عربی است؛ خیال میکرد یک نوع نقش رهبری در همۀ جهان دارد. این عبارت را با الفاظ مختلف تکرار میکرد. مدام این تعبیر را به کار میبرد. دائماً. یعنی خیلی نادر بود که سخنرانیای داشته باشد و این عبارت را به کار نبرد. به همین جهت میگویم صدام اصلاً یک جور علاقۀ بیمارگونه داشت که به عمق [این مسئله]، به این بُعد فکر کند. از همین رو برای خودش لازم میدید این بازیها را به کار ببرد. مثلاً علیه اسرائیل شعار دهد و شاید واقعاً هم با اسرائیل دشمن بود. ولی در عین حال اگر منفعت و مصلحت ایجاب میکرد که با اسرائیل کنار بیاید، این کار را میکرد. این فلسفه یا این نظریه در خصوص تمام روابطش با دیگران هم صادق بود. مثلاً مصر را به دلیل رابطه با اسرائیل از اتحادیۀ عرب بیرون میانداخت و بعد خودش او را به اتحادیۀ عرب برمیگرداند. خودش به انور سادات به دلیل ارتباط با اسرائیل بد و بیراه میگفت و خود او با انور سادات همپیمان میشد. صدام خودش به رئیس جمهور فعلی مصر، محمد حسنی مبارک بد و بیراه میگفت، صدام او را با زشتترین تعابیر توصیف میکرد و بعد میآمد و وقتی احتیاج داشت با او روابطش را از سر میگرفت. لذا میگویم صدام حسین شخصیت متناقض و بسیار پیچیدهای بود؛ و در نتیجه میتوانم باز تکرار کنم که صدام حسین یک شخصیت نداشت، چند شخصیت داشت.»
نظرات