کتاب فلسفه فقه سیاسی از دیدگاه آیتالله خامنهای به قلم سید سجاد ایزدهی به نقطه شروع این گرایش بینارشتهای اشاره میکند. سپس دلایل ناکارآمدی آن را بررسی میکند و درصدد پیریزی تحولی نوین در این حوزه است.
کتاب فلسفه فقه سیاسی از دیدگاه آیتالله خامنهای با یک پرسش آغاز میشود: چرا فلسفه فقه سیاسی؟ سپس در مقام پاسخگویی به آن فرضیه، ضرورت، اهداف، پیشینه، نوآوری، روش و چارچوب تحقیق خود را آشکار میسازد. پس کتاب در فصل اول در جهت اقناعسازی مخاطب است تا درک کند شناخت فلسفه فقه سیاسی، چرایی و چگونگی آن در دنیای سیاست زده کنونی است. پس از این کتاب به زندگی علمی، سیاسی و تالیفات آیتالله خامنهای اشاره میکند تا خواننده بدین موضوع برسد که در منظومه فکری چه عالمی سیر میکند.
عبارت «فقه سیاسی» از دو واژه فقه و سیاست تشکیل شدهاست. لذا سید سجاد ایزدهی در آغاز فصل دوم در دریای فقه کاوش میکند. او در این خلال از سیاست، فقه سیاسی و فقه حکومتی میگوید و به تفاوت این دو مقوله اشاره میکند. بر این مبنا فقه سیاسی، مشتمل بر مباحث سیاسی است و ضرورتا به مباحث حکومت اختصاص نمییابد. لذا میتواند مشتمل بر مصادیقی در گستره سیاست باشد که رویکرد غیرحکومتی داشته باشند.
بخش اول کتاب فقه سیاسی را در زمان حضور ائمه و دوران غیبت بررسی میکند. پس از این به مکتب شیخ طوسی، شیخ مفید و علامه حلی در خصوص فقه سیاسی میرسد و مهمترین بخش این فصل مشتمل بر جایگاه شرایط اجتماعی در تحول فقه سیاسی است. کتاب معتقد است عمده تاثیر در سیر تحول فقه سیاسی را باید در شیوه استنباط فقیهان و گرایش آنان به رویکرد سیاسی، حکومتی در آثار مکتوب و سیره عملی آنان جست و جو کرد، اما ...
بخش دوم کتاب ماهیت، تاریخچه، قلمرو، منابع، غایت و کارویژههای فقه سیاسی و روششناسی فقه سیاسی را مورد مطالعه قرار داده است. آنچه در این بخش خودنمایی میکند توجه به این مسئله است که در فقه سیاسی مانند اصل فقه از منابعی چون کتاب، سنت، اجماع و عقل بهره گرفته میشود. لکن استفاده از این منابع در فقه سیاسی اقتضائات و اختصاصات متفاوتی دارد؛ بلکه اولیت و اولویت استفاده از هر کدام از این منابع موجب رویکرد متمایز استنباطی خواهد شد.
بخش سوم کتاب با عنوان عوامل ناکارآمدی و راهکارهای تحول فقه سیاسی آغاز میشود. ایزدهی در ابتدا هشت عامل را که در گذر تاریخ سبب ناکارآمدی فقه سیاسی شدهاست بیان میکند و در قسمت دوم این بخش هفت راهکار برای برون رفت از این بحران ارائه میدهد. آنچه در این بخش روشن است این است که از ابواب و مسائل فقه و سیره عملی اهل بیت در صدر اسلام این گونه برمیآید که شریعت اسلام، امری حکومت محور و مستلزم نظامی سیاسی برای اجرای احکام الهی در جامعه است.
تا با تغییر رویکرد در حوزه فقه سیاسی و تدبیر مناسب، جامعهای کارآمد، سعادت مادی و معنوی مردم، و مردمسالاری دینی را تحقق بخشیم.
سیاستمداران، اندیشمندان حوزه علوم سیاسی، دانشجویان و پژوهشگران فقه سیاسی و افرادی که میخواهند در حوزه مردمسالاری دینی صاحب ایده باشند مخاطبان این پژوهش هستند.
آیت الله خامنهای ضمن اینکه فرایند شمول نداشتن فقه شیعه بر مسائل سیاسی-اجتماعی در طول سالیان عصر غیبت را عیب و نقصی بر ساحت فقه شیعه برمیشمارند در عبارتی دیگر علت امر را در پرسش نکردن فقیهان از این ساحت اجتماعی میدانند و بحث نکردن از این مسائل در کلمات فقها را ناشی از درک نکردن ضرورت و نیاز به طرح این مباحث در فقه شیعه در آن شرایط زمانی دانستهاند:
« یک عیب در حرکت فقاهت ما از اولین روزها تقریباً تا چند سال قبل وجود داشته ..... این بود که آن روزی که فقیه مشغول استنباط احکام اسلامی بود. برای ساختن یک جامعه برای اداره یک عده مردم یک کشور برای پاسخگویی به نیازهای معمولی و روزمره یک مجتمع عظیم درس نمیخواندند. علت هم این بود که اجتماعات آن روز و کشورها و جوامع و حکومتها و رژیمها هرگز از فقه اسلام سؤال نمیکردند تا فقها بخواهند جواب آنها را به صورت یک نیاز و یک ضرورت بگردند و در مبادی فقهی پیدا کنند. پاسخ به سوالاتی بود که برای زندگی مؤمنانه یک انسان لازم است.»
نظرات