کتاب فلسفه تاریخ جلد سوم از آثار برجستهٔ استاد شهید مرتضی مطهری، سومین مجلد از مجموعهٔ چهارجلدی است که در سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ در قالب درسها و گفتوگوهای هفتگی در منزل ایشان ایراد شده و سپس توسط انتشارات صدرا به چاپ رسیده است. این جلد با بهرهگیری از گفتارهای استاد، تحلیل جامع و دقیقی از پویاییهای تاریخی ارائه میدهد و به بررسی مباحثی چون قوه محرکه تاریخ و تکامل اجتماعی انسان میپردازد.
در بخشهای ابتدایی این مجلد، شهید مطهری به اختصار به نقش عوامل مختلف در شکلگیری تاریخ اشاره میکند و سپس به بحث مفصل دربارهٔ تولید اقتصادی و نظریه زیربنا بودن اقتصاد میپردازد. او دورههای تاریخی مورد ادعای مارکسیستها – از اشتراک اولیه گرفته تا بردهداری، فئودالیسم، سرمایهداری و سوسیالیسم – را به تفصیل بررسی کرده و به نقد و تحلیل ابعاد اقتصادی و اجتماعی آنها میپردازد. این رویکرد، علاوه بر ارائهٔ چارچوبی فلسفی برای درک تغییرات تاریخی، نشان از تلاش استاد در بازنگری مفاهیم تاریخی بر پایهٔ ارزشهای اخلاقی و عرفانی دارد.
اگرچه سبک این اثر متکی بر گفتوگوهای آموزشی بوده و در برخی موارد مطالب به صورت اشاره و خلاصه ارائه شده است، اما عمق تحلیل و بینش مطهری در برخورد با مفاهیم پیچیدهٔ تاریخ، خواننده را به تعمق و اندیشه دعوت میکند. او با نقد دیدگاههای سطحی و عینی نسبت به تاریخ، اهمیت درک ابعاد پنهان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را برجسته میسازد و خواننده را ترغیب میکند تا فراتر از ارقام و حوادث ظاهری، به ریشههای بنیادی تحول تاریخی بنگرد.
فلسفه تاریخ جلد سوم منبعی ارزشمند برای دانشجویان، پژوهشگران و علاقهمندان به فلسفه تاریخ است؛ زیرا نه تنها به عنوان یک اثر درسی به مباحث پیچیده تاریخی میپردازد، بلکه چشماندازی نو و انتقادی از چگونگی تأثیر متقابل تولید اقتصادی، ساختارهای اجتماعی و ارزشهای اخلاقی بر سرنوشت بشر ارائه میدهد. این کتاب، با ترکیب نثری روان و محتوایی عمیق، پنجرهای تازه به سوی فهم جامع و فلسفی تاریخ میگشاید.
این کتاب با بررسی تأثیر اندیشههای فلسفی و اجتماعی بر تحولات تاریخی، نگاهی تحلیلی به رابطه میان ارزشهای اخلاقی، عرفانی و مسیر تاریخ ارائه میدهد. اثری ارزشمند برای پژوهشگران و علاقهمندان به فلسفه تاریخ که به دنبال درکی عمیق از نقش انسان و ایدئولوژیها در روند تاریخ هستند.
مسئله که کار سبب تکامل بشود اتفاقاً تنها و تنها با فلسفه های غیر مادی قابل توجیه است، فلسفه هایی که برای حیات در مقابل ماده اصالت قائل اند و حیات را به عنوان یک جوهر و نفس قائل هستند یعنی صرفاً خاصیت و خصلت و تابع ماده نمی دانند. در بحث پرکسیس در این باره مقداری بحث کردیم.
در موجود بیجان کار هیچ نقش فعالی در سازندگی آن موجود ندارد، بلکه برعکس سبب فرسودگی آن میشود به اصطلاح ترمودینامیسینها - که آقای مهندس بازرگان خیلی به کار میبرد - آنتروپی آن موجود بیجان انحطاط پیدا میکند. مثلاً مغناطیس هر چه زیادتر کار کند این کار او را نمیسازد؛ و هر جماد دیگری اگر این انگشتر کار بکند هر چه زیادتر کار کند این کار نمیتواند او را بسازد و نمیسازد بلکه او را کاهش میدهد انرژیهای او را مصرف میکند او را فرسوده میکند حیات به تعبیر اینها ضد انحطاط است، یک حالت ضد انحطاط در طبیعت پیدا شده به تعبیر قدما حیات قوه ای است که بر ماده سوار است و بر ماده حکومت میکند و ضمناً یک جریان هدفداری را طی میکند و ... لهذا در زمینه نیازهای مختلف خودسازی میکند برای اینکه اساس حیات بر بقا و ادامه آن است که خود را ادامه بدهد و بر فرار از مرگ است؛ هر نیاز جدیدی که پیدا بشود، در درون تجهیز جدید به وجود میآورد و این یکی از آثار خارق العاده ای است که در طبیعت هست و فوق العاده هم جالب توجه است.
نظرات