کتاب «فراریها» یک اثر مستند از انتشارات راه یار پیرامون شهدا و رزمندگان مدافع حرم ایرانی است. با آغاز جنگ سوریه و به خطر افتادن امنیت حرم بی بی زینب (سلام الله علیها) بسیاری از جوانان شیعه و محب اهل بیت در تکاپو بودند به هر شکل شده خود را به منطقه جنگی برسند و جان خود را سپر بلای این آستان کنند. کسانی که به مرزهای قانونی باور نداشتند و در مکتب خمینی (ره) یاد گرفته بودند هرجا مسلمانی ندای کمک سردهد باید به فریادش رسند و او را یاری رسانند. با این حال به دلیل ملاحظات سیاسی و امنیتی نیروهای داوطلب ایرانی اجازه شرکت در جنگ را نمییافتند. اما موانع و قوانین دست و پاگیر باز هم نتوانست سد راه مجاهدانی بشود که در عشق به شهادت و ایثارگری میسوختند و نمیتوانستند در زندگی با بی خیالی و آسودگی نفس بکشند در حالیکه بردار دینیشان با بدترین قوم جهان دست به گریبان بود. در این کتاب خاطرات تلاش چند شهید و رزمنده مدافع حرم که به هر شکل شده خود را به جبهه رساندند نقل شده است. هر کدام از این افراد بارها با دست رد مواجه شدند اما این قضیه باعث نشد تا تصور کنند تکلیف خود را انجام دادهاند بلکه هربار با عزمی راسختر تلاش نمودند و سرانجام مزد سختیهایشان را با شربت شهادت گرفتند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
روزهایی که شهرک بودم چون نانوایی حسن توی مسیرم بود. میآمدم قاسم آباد و سری به حسن میزدم. توی نانوایی برایش مودم راه اندازی کرده بودم. روزی زنگ زد و گفت: «کجایی؟ مودمم به هم ریخته و چراغ اینترنتش روشن نمیشه هیچ جوره نمیتونم درستش کنم. ننهم برای ناهار آبگوشت بار گذاشته بیا همین جا با هم آبگوشت میخوریم قبول کردم از شهرک رفتم نانوایی و مودمش را درست کردم. آبگوشت هم خوردیم. نزدیک نانوایی حسن کافهای بود به اسم سید جواد رفتیم آنجا و نشستیم به قلیان کشیدن گفت:«یه چیزی میخوام بگم فحش نمیدی؟ قاطی نمیکنی؟» گفتم: «برای چی؟ نه.» گفت:«جان داداش ناراحت نمیشی؟» گفتم:«باز چی کار کردی؟ چه گندی زدی؟ چیه؟» گفت:«دارم میرم سوریه.»
نظرات