کتاب«سنگهای لق روی دیوار» مجموعه از شش داستان کوتاه است. داستانهای این کتاب از دغدغههای نوجوانان میگوید. به خصوص که سه داستان آن در بافت روستا و خانوادههای سطح پائین جامعه اتفاق میافتد تا خواننده نوجوان با شخصیت داستان به راحتی همزاد پنداری و ارتباط بگیرد. کنشها و واکنشهای درونی و بیرونی شخصیتهای داستان، بسیار مناسب با روحیات پسران نوجوان است.
این کتاب را مهین سمواتی با قلمی شیرین و لحنی جذاب نگاشته و نشر صاد منتشر نموده است.
فردای آن روز که توی کوچه پس کوچه های روستا سوار بر اسب می چرخیدم و روسری ها را می فروختم؛ از خودم خیلی خوشم آمد. فکرم عالی بود. بعضی از هم سن و سال های من دوست دارند زود بزرگ شوند و ادای بزرگ ها را درآوردند. اما من فکر می کنم واقعاً بزرگ شده ام. فکرش را بکنید روسری ها را توی روستای خودمان و روستای اطراف می فروختم. بعد اسب را می بردم کنار چشمه یا رودخانه تا آب و علفش را بخورد. من هم دراز میکشیدم یک جای خنک و یک دل سیر کتاب می خواندم؛ البته اگر فکرهای بکر میگذاشت. مثل این یکی که اسب را ببرم جلو مغازه و داد بزنم: «روسری اسبی!»
و اسب شیههای بکشد که تمام آدم ها صدایش را بشنوند و بیایند آنجا روسری بخرند و با اسب عکس بگیرند! چه شود!
نظرات