کتاب «سقیفه و خلافت» نوشته محمدحسین خوانین زاده مروری بر حادثه سقیفه از نگاه جدیدی است. او پژوهشهای فراوانی پیرامون این مساله مهم که در واقع میتوان آن را سرمنشا تمام اختلافات میان مسلمانان دانست و نقطه آغازین شکاف در میان امت رسول الله دانست، انجام داده است. در این میان او به روایتی برخورده است که چندان مورد توجه تاریخ نگاران و راویان قرار نگرفته است و پس از بررسی دقیقتر متوجه شده گویا در این مساله تعمدی در کار بوده است و برخی اهل حدیث و سنت نمیخواستهاند چندان این روایت نقل محافل قرار گیرد. روایت از آن ابوحیان توحیدی است و آن را تحت رساله السقیفه نگاشته است. بررسی و تحلیل این سخنان بسیاری از شبهات و مباحث لاینحل در موضوع سقیفه و خلافت پس از پیامبر را برطرف میگرداند و نویسنده نیز سعی کرده با رعایت انصاف و توجه به منابع روایی دو سر ماجرا به خوبی این روایت را تحلیل کرده و با تطبیق آن با مباحث ادبی، روایی و تاریخی تصویری واضحتر از آن بحران خانمان سوز ارائه دهد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
برخورد حکومتِ وقت و شخص خلیفه اول و دوم با امتناع کنندگان از بیعت، چنان درشت و تند بود که طبق نقل طبری ابوبکر در واپسین روزهای زندگی خود ابراز ندامت میکرد و میگفت که دوست داشتم سه کار را نمیکردم؛ دوست داشتم (در) خانه فاطمه را به اجبار و زور باز نمیکردم؛ هر چند بر فرض که آن را برای جنگ بسته بودند (می بستند) و دوست داشتم فجاءه سلمی از اهل رده را نمیسوزاندم و به جای آن همانا من او را آسان میکشتم یا با شکیبایی او را رها میکردم و نمیکشتم و دوست داشتم روز سقیفه بنی ساعده، امر (خلافت) را بر گردن یکی از دو نفر؛ ابوعبیده و (یا) عمر میانداختم که یکی امیر و من وزیر میشدم.
نظرات