کتاب رویای پسر کیمیاگر به قلم مصطفی رضایی داستانی مذهبی تاریخی است، در اصفهان، در کنار شهابالدین و سید محمدتقی موسوی اصفهانی، که به کتاب مکیالالمکارم میرسد.
شهابالدین جوان برومند قصهما که درد یتیمی کشیدهاست کاری به جز دزدی و تعقیب و گریز بلد نیست. به همین دلیل روزگارش را با سکههای دزدیاش سر میکند. او میخواهد با این شغل ناشریف یک یتیمخانه بسازد! در جریان یکی از همین دزدیها سربازان انگلیسی تعقیبش میکنند و او مجبور است در حیاط خانهای پناه بگیرد. اما ناگهان طلبهای بر ایوان خانه ظاهر میشود. اینجاست که پای محمدتقی به داستان باز میشود. شهابالدین همچنان درب زندگیاش را بر پاشنه دزدی میچرخاند. اما این پولها کفاف زندگی و هدف او را نمیدهد. این میشود که در جست و جوی علم کیمیا، لیمیا، سیمیا، هیمیا، و ریمیا به پیرمردی جادوگر میرسد. اما پیرمرد هم فقط از او پول تلکه میکند. دوستی شهابالدین و محمد تقی روز به روز قوی تر میشود. محمد تقی، شهابالدین را نصیحت میکند که با این پول به جایی نمیرسد.
در خلال داستان مخاطب با تاریخ ایران و دوران حکومت رضا شاه نیز آشنا میشود. داستان اندک اندک با یک رویای صادقه به تالیف کتاب مکیالالمکارم میرسد. خواب محمدتقی از این قرار است که او امام زمان (عج) را در خواب میبیند. امام او را به تالیف کتابی با عنوان مکیالالمکارم توصیه میکنند تا وظایف و مسیر منتظران در غیاب حضرت مشخص باشد. محمد تقی ...
ترکیبی از تاریخ، مذهب و اخلاق در را میتوان در این اثر به نظاره نشست و درس آموخت.
نوجوانان مخاطبان این اثر هستند. داستان ضمن بهرهمندی از درونمایه مذهبی تاریخی طعم تعقیب و گریز با آدرنالین دارد. پس مناسب شما هم هست!
بغضی سنگین راه گلوی سید محمدتقی را گرفت. صدای گریه شبستان را پر کرد شانههای شهابالدین از هق هق گریه بالا و پایین میرفت با انگشتانی لرزان دستش را روی زانویش گذاشت. قطرههای اشک از صورتش سرازیر میشد و میان انگشتانش میریخت دستش را به سمت آسمان بلند کرد و زیر لب گفت: «خدایا! میشه من هم مثل سید محمدتقی همه زندگیم رو وقف امام عصر کنم؟! میشه به بزرگی دعاهای این شب چراغی برای راه اون حضرت باشم؟
نظرات