بنی آدم اعضای یک دیگرند
صبحها که از خانه بیرون میزنیم، اتفاقات زیادی جلوی چشممان رقم میخورد، گاهی میبینیم و گاهی اصلا متوجهشان نمیشویم اما در دل همین اتفاقات اگر بهتر نگاهشان کنیم میبینیم، میتوانند تقدیر و راه زندگیمان را عوض کنند.
مسئله مهم توجه و بیتفاوت گذر نکردن از کنار اتفاقات است. اگر روزی گره از کار کسی باز کردیم، به هنگام گرفتاری میتوانیم انتظار گشایش داشته باشیم. از قدیم گفتن از هر دستی بدهی از همان دست پس میگیری.
کتاب «دل سوز» داستان یک طلبه جوان است که بعد از اتفاق و مشکلی که برایش پیش میآید، با تذکر پیرمردی که کمکش میکند سعی برآن پیدا میکند که از کنار مشکلات و گرفتاری های مردم اطرافش به سادگی عبور نکند اما در این مسیر معضلاتی برای خودش ایجاد میشود. روایت این داستان در عین پندآموزی ،یک روایت عاشقانه نیز هست. نویسنده این کتاب سید مصطفی موسوی است.
در برشی از کتاب میخوانیم :
از این بهتر نمی شد. زیر لب ناخودآگاه میگویم آمدیم ثواب کنیم اما کباب شدیم و به یاد حرف دیشب پیرمرد میافتم و شاکی با خودم تکرار میکنم که پس کو آن که از هر دستی بدهی از همان دست میگیری؟! من چه گناهی کرده ام که باید دست بند زده اینجا سین جیم بشوم؟ مچ دست هایم را نگاه میکنم و می روم توی فکر
نظرات