کتاب حکایت خوبان اثر ماندگار رضا بابایی ، اثری ارزشمند در حوزه ادبیات مذهبی است که با نگاهی تربیتی و قلمی ادبی، داستانهایی از زندگی پیامبران و امامان معصوم (علیهمالسلام) را بازگو میکند. این کتاب که توسط نشر مهرستان منتشر شده است، برای ارائه آموزه های اخلاقی و حکمت های عملی از سیره اهل بیت (علیهمالسلام) و انبیا برای زندگی معاصر است.
این اثر مجموعهای از داستانهای و آموزنده است که از منابع معتبر تاریخی و روایی برگرفته شده است. نویسنده با مهارت های خاص، این روایت را با حفظ اصالت و عبارات کلیدی، به نثری روان و ادبی بازآفرینی کرده است. رضا بابایی ، که خود نویسندهای توانمند و پژوهشگری در حوزه دین و ادبیات بود، در این کتاب جستجو کرده است تا جنبههای فرهنگی، تربیتی و داستانهای کاربردی را برجسته کند و خواننده را به تأمل در آموزههای عملی آنها دعوت کند.
عناوین داستانها مانند «خرافهستیزی پیامبر» و «خیانت، هرگز!» بهخوبی نشاندهنده عمق و پیام اخلاقی هر روایت هستند. این داستانها، گرچه از دل تاریخ و سیره معصومین (علیهمالسلام) استخراج شدهاند، اما با شیوههای روایت شدهاند که برای زندگی امروز نیز الهامبخش و کاربردیاند.
رضا بابایی ، نویسنده و پژوهشگر برجسته (۱۳۴۳-۱۳۹۹)، تالیف آثار متعددی در زمینههای دین پژوهی، فلسفه و ادبیات، عمدهای از ادبیات غنیسازی معاصر ایران است. تجربههای او در جبهههای جنگ ایران و عراق و تدریس دروس مرتبط با عرفان و ادبیات، به عمق نگاه او در خلق این اثر افزوده است. از دیگر آثار شاخص او میتوانم به «دیانت و عقلانیت» و «بهتر بنویسیم» اشاره کرد.
خواندن حکایت خوبان برای هرکسی که به دنبال الهام بخشی اخلاقی و تربیتی در زندگی روزمره است، تجربهای غنی و آموزنده را رقم خواهد زد. حکایت خوبان، با بازگویی داستانهایی از پیشوایان معصوم (ع) و پیامبران، چراغ راهنما برای زندگی امروز است. این اثر، مانند آیینهای، ما را به تأمل در اخلاق، رفتار میکند.
حکایت خوبان با ترکیب داستانهای تاریخی و آموزنده، نثر روان و تحلیلهای کاربردی، بهعنوان مرجع ارزشمند برای درک سیره معصومین(علیهمالسلام) میشود. این کتاب نهتنها به عنواندانشجویان علوم دینی ، پژوهشگران تاریخ اسلام و علاقهمندان به داستانهای کوتاه پیشنهاد میشوند.
دختران و همسر اوس بن ثابت میگفتند: «اگر اوس مرده است، ما زنده ایم. چرا اموالش را به یغما می برید؟
مردان قبیله اوس به ناله و فریاد زنان گوش نمی دادند. هر چه را که در خانه اوس می دیدند و می پنداشتند که قیمتی دارد برای خود بر می داشتند.
وقتی نوبت به شتران اوس رسید، همسر اوس نزد پیامبر رفت و گفت: «آیا ما را حقی نیست؟ چرا کسی جلو این نامردان را نمیگیرد؟ ما باید همچنان از ارث محروم باشیم؟ در جاهلیت میراث مردان به زنان نمی رسید ، آیا اسلام نیز همین را می گوید؟»
پیامبر سر به پایین انداخت. سخنی نمی گفت.
همسر اوس ، بی تاب بود با خود میگفت اگر اسلام هم حق ما را از مردان نگیرد، به کجا پناه ببریم؟»
در این اندیشه ها بود که صدای پیامبر هشیارش کرد: «اکنون خداوند ، آیه ای بر من نازل کرد. خدا می فرماید برای مردان و زنان از آنچه پدران و مادران و خویشاوندان نزدیک به جا میگذارند، نصیب است»
زن نفسی راحت کشید و با قلبی مطمئن و امیدوار به سوی خانه اش رفت تا اموال همسرش را از دست مردان قبیله بازپس گیرد.
نظرات