شاید هرگز به ذهن هیچ کسی خطور نمیکرد نوزادی که همگان فکر میکردند در شکم مادر از دست رفته است و با عنایتی شبیه به معجزه زندگیاش حفظ شده بود، در آیندهای نه چندان دور تبدیل به مردی بزرگ و تاثیرگذار در تاریخ ایران اسلامی و هشت سال دفاع مقدس شود که به بلندترین درجات انسانی و الهی دست یافت.
کتاب «حاج همت» که اثر خانم ناهید رحیمی است، بیست داستان از زندگی و شخصیت شهید ابراهیم همت را بیان میکند. داستانهای این کتاب بسیار روان است به طوری که هر نوجوانی میتواند با آن ارتباط بگیرد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«ابراهیم با چشمهای خیسش آسمان را نگاه کرد و گفت: «محمد! ماه را ببین». محمد با دیدن ماه کاملی که در نهایت درخشندگیاش بود گفت:« چقدر قشنگ! ماه امشب درخشانتر از همیشه است.» ابراهیم با بغض گفت:«از اول عملیات دقت کردم. هر جایی لازم بود که از دید دشمن پنهان باشیم، ابرها جلوی ماه را میگرفتند و هرجایی لازم بود بچه ها جلوی راهشان را ببینند ماه از پشت ابرها بیرون میآمد و مسیر را روشن میکرد. میبینی محمد جان؟ میبینی خدا چقدر مراقب ماست؟»
نظرات