پنجاه، شصت سال پیش جلال آلاحمد یادداشتهایی را از زادگاه پدریاش،طالقان، در کتاب اوزان چاپ کرد، بعدتر هم تاتنشینهای بلوک زهرا را در همان دوران پهلوی دوم نوشت و این آثار حاصل مسافرتهای پیدرپی و زیستن خود او در آنجا بود، جایی که آن روزها رسانه و پیامرسان و حتی مطبوعات فتحش نکرده بود و تنها دوربین برای ثبت لحظههای مردم دیارش، کلمات جلال در مطالعات و خاطراتش بود.
اما سال ۹۳ بود رنگ ارتباطات از این رو به آن رو شده بود و فکر می کردیم در عصر جدید جهان دیگر کسی به سراغ این مردمشناسیها و تکنگاریها نمیرود که با چشم خودش واقعیت زندگی هموطنانمان را شکار کند و با دست خودش بنویسد، که مهدی قزلی در یک سلسله سفر پای جای پای جلال گذاشت و از یزد به کرمان و تا خوزستان و مشهد اردهال و خارگ و اسالم و باز هم اورازان و بویینزهرا رفت و با قلمی که شما را هم یاد آلاحمد میاندازد سفرنامهای شیرین و بسیار متفاوت را نوشت.
از این سفر جای نمانید و در بخشی از خطوط بخوانید که:
((من فکر میکنم اولین جایی که باید در خرمشهر دید، نه کنار کارون، نه مسجد جامع، نه شلمچه؛ بلکه این آخرین ساختمان مقاومت است! این شهر از این بابت که روزی نماد مقاومت و ایستادگی این مملکت بوده، شایسته توجه بیشتر است. خرمشهر هرچند دیگر خونینشهر نیست، آنچنان که باید، خرمشهر هم نیست.))
نظرات