افغانستان همسایه دیوار به دیوار ماست، اصلا از وقتی پای جنگ و رنگ خون به خاکش باز شد، بسیاری از مردم آن که هم زبان و بسیار همفکر ما هستند، قدم در سرزمینمان گذاشتند و هم محلهمان شدند.
اما آیا ما تا کنون به سرزمینشان سفر کردهاید؟
آن مردم بینظیر، طبیعت زیبا، روی بدون بمب و حصار افغانستان را دیدهاید؟
اگر پایتان هم به هرات و کابل و مزارشریف نرسیده، بیایید خیلی ناگهانی همسفر رضا امیرخانی شوید در «جانستان کابلستان» و از حقیقتهای تلخ سیاسی تا بیتهای شیرین شاعران افغانستانی، از جاده خراسان برویم سمت قندهار و هزار نادیده که فکرش را هم نمیکنید.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
((این مجلس برای من، بسیار آموزنده است و دوستداشتنی. ما، که در هوای تشیع نفس میکشیم، هیچگاه به فاصلهی میان طریقت و شریعت، نیاندیشیدهایم. چنان هیات و تکیه و حسینیه با منبر و سمجد و محراب، ممزوج شدهاند و چندان روحانی و آخوند به پیر و مرشد نزدیکند که هیچگاه نیازی ندیدهایم تا فتوت نامهها را کنار رسالهها بگذاریم. اصلا به همین دلیل، خانقاهها رفته رفته کنار رفتهاند و حتاام روز نیز فاصلهی مسجد و حسینیه، چندان معنادار نیست. اما به جز تشیع، در باقی مکاتب، فاصلهای جدی هست میان طریقت و شریعت.))
نظرات