کتاب «تهران تا تیرانا» خاطرات مسعود خدابنده از نیروهای جداشده از سازمان مجاهدین خلق است. او از اعضای ارشد این سازمان بوده که ماموریت فرار کلاهی و کشوری، دو عامل اصلی انفجار حزب جمهوری و دفتر نخست وزیری، توسط او انجام شده است و بعدتر سرتیم حفاظت از مسعود رجوی بوده و بعدتر نیز از رابط سازمان با برخی کشورهای غرب آسیا است. او تحصیلات خود را در رشته مهندسی برق در کشور انگلستان به اتمام می رساند که تنور اتفاقات انقلاب داغ می شود و خدابنده نیز نسبت به اتفاقات سیاسی کشور حساس می گردد. او در مدت اقامت امام در فرانسه به محضر ایشان می رود و بعدتر با یکی از اعضای سازمان ارتباط می گیرد. این شخص کتب و منابع سازمان را به او می دهد و اندک اندک او را جذب سازمان می کند. خدا بنده سال های حضور در سازمان را سیاه ترین سال های زندگی خود می داند. خاطرات خدابنده دارای اطلاعات ناب و دست اولی از این سازمان تروریستی است که نشان می دهد چگونه گروهی که در راه ساخت جامعه بی طبقه توحیدی ایجاد شده بود به زالویی تبدیل شد که خون جوانان کشور را می مکید و برای حیات نیازمند کمک های مالی کشورهای سرمایه دار است. برای اگاهی جوانان نسبت به ماهیت حقیقی این سازمان و اینکه در پشت پرده چه حوادث پلیدی به دست این سازمان بر سر ملت ایران آمده، مطالعه این اثر بسیار مفید و ارزشمند است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
مسعود میگفت: «تا آخرین نفر هم کشته شوند، برنمیگردیم البته تا وضع خراب شد، از طریق من اطلاع داد که افرادی مثل مهدی ابریشمچی، ابراهیم ذاکری و یکی دو نفر دیگر از حواریونش را از صحنه خارج کنیم داد و فریاد میکرد که نیروی هوایی صدام باید به کمک ما بیاید سر آخر خودش را با بالگرد به کاخ صدام منتقل کردند. با تغییر شرایط کم کم ارتباط سرستون قطع شد تا جایی که شبکه ما فقط به پشت جبهه و معدود ماشینهایی که توانسته بودند برگردند وصل مانده بود. مسعود رجوی آن روز هرگز حاضر به اعلام دستور عقب نشینی نشد از حدود شش هزار نفر که به امید اسکان در ایران راهی شده بودند کمتر از دوهزار نفر برگشتند که اکثراً زخمی بودند. تعدادی انگشت شمار هم بعدها ردشان در پاکستان پیدا شد.
نظرات