کتاب «بیروط» رمانی از ابراهیم اکبری دیزگاه است که با محوریت امام موسی صدر نوشته شده است. این کتاب توسط انتشارات صاد منتشر گردیده و در جایزه ادبی جلال آل احمد برگزیده شده است. شخصیت اصلی ماجرا مردی به نام یحیی است که دچار بحرانهای اعتقادی و معنوی شده است. پدر او امام جمعهای بود که برخورد خشن و سلبی نسبت به او داشته و یحیی پس از تحصیل و مطالعاتش به دینی که پدر باور دارد کافر شده است. او در آستانه مهاجرت به آلمان است که دوستی دعوت میکند برای ساخت مستندی در مورد امام موسی صدر به لبنان بیاید و فیلمنامه مستند را بنویسد. او به طمع حق الزحمه کار را قبول میکند و در لبنان به گشت و گذار میپردازد. در اثنای همین جستجوها به کشفهای تازهای در مورد امام موسی صدر میرسد و میفهمد آیینی که ایشان ارائه میدهد به حقیقت دین نزدیکتر است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
صبح با صدای زنگ تلفن بیدار شدم دوباره عمر الماجد میخواست من را ببیند. نمیدانم این بشر چه میخواهد از من؟ ازش میترسم. آخر چه معنایی دارد یک جوان سنی که پدرش رفیق ملک عبدالله یا ملک فلان است. بخواهد به وسیله من شیعه بشود؟ آن هم به وسیله من واقعاً جای شگفتی دارد. کار دنیا را ببین یک نفر را اتفاقی در یک آب میوه فروشی ببینی، بند کند به تو که میخواهم شیعه شوم حال آنکه هنوز تو در باور خود هزار لیت، لعل داری تو هم دوسه بار بپیچانیاش ولی رهایت نکند. جالبی قضیه این نیست که او میخواهد تغییر مذهب بدهد شیرینی ماجرا این است که می خواهد به وسیله من هدایت شود. من یحیی ربانی فرزند ابوالبرکات ربانی این همه آدم را رها کرده چسبیده به یقه من نمیدانم شاید بوی نبوت میدهم. باید بعد از شیعه شدن ببینمش باید برایش ماجرای آن جوانک سنی را تعریف کنم که می خواست پیش سید موسی صدر تغییر مذهب بدهد تا زن بگیرد ولی او مخالفت کرد.
نظرات