احمد شیدا آزاده جانبازی است که خاطرات او در کتاب «باران تشنه» جمع آمدهاست.
یکایک خطوط این اثر که توسط مریم شیدا خواهر صبور ایشان، با قلمی دلنشین و صادقانه نگاشتهشده، لحظات زندگانی مردی است که رنج اورا از پای ننشانده است.
در بخشی از این کتاب که توسط نشر روایت فتح به کتابرسان آمدهاست میخوانیم:
((حرفش رگ غیرتم را جوش آورد. دوست نداشتم کسی به خاطر آنچه هستم شماتتم کند. من میخواستم بهترین باشم. قدرتی توی بدنم انداختم و ارادهام را جزم کردم تا بروم. رفتم هر چند خارها حسابی گوشت تنم را میسوزاند.
عرق از سر و رویم میریخت که برگشتم. حالا نوبت غلت خوردن بود. اولین غلت را که زدم و تمام بدنم با خارها نوازش شدند، یکآن از اینکه به آنجا آمدم پشیمان شدم))
نظرات