سردار شهید محمد رستمی رهنورد، شخصیت باوقار و ستودنیای است که حسین فتاحی قصد نگاشتن زندگی غرورآفرین وی در این کتاب دارد.
مردی که در روستای رهورد از توابع قوچان به دنیا آمد و روحیه فعال و انقلابیاش، او را به سوی مبارزه علیه ستم کشاند و به دلیل شان بالا و حمایتگرانه ایشان و صفات پدرانهای که از اخلاق وی، در ذهن مردم باقی مانده است، برخی از دوستاننزدیکش، به رسم خراسانیها «بابا» صدایش میزدند؛ اینک نیز نشر ستارهها روایتی دلنشین از بابامحمد را برای نسلهایی به چاپ رساندهاست که ماجرای شهادت او را نشنیدهاند و در خاطر ندارند.
برای همین در بخشی از این نوشتار میخوانیم:
((خستگی بیست و چند ساعت در اتوبوسنشستن و از اهواز تا مشهد آمدن، کلافهاش کرده بود. زن با همان حالت جدی گفت: «محسن! محسن! مگر دنبال چنینصحنههایی نمیگشتی؟ مگر خودت را به آب و آتش نمیزدی که صحنهی جالب پیدا کنی؟ حتماً باید بروی توی آنگرمای جنوب عکس بگیری! بیا این جا در چند کیلومتری مشهد، سوژهی به این قشنگی! بگیر بخواب، بعد بگو این جاهاسوژهی به درد بخور پیدا نمیشود. ببین مردم رانندهی زخمی را از ماشین کشیدند بیرون! بیچاره داغون شده. فکر کنمتمام کرده باشد! عکس گرفتن از کسی که چند دقیقه پیش جان داده، چیز جالبی است! بلند شو دیگر!!»...))
دیدگاه خوانندگان
دیدگاه شما چیست ؟