جوزف برودسکی شاعر و نویسنده روسی است که سالها از روسیه و مردمان روس در خارج از وطن نوشت. او از جمله ادیبان معترض به دولت شوروی بود که به خاطر اظهارات و نظریات ضدکمونیستی خود مدتی در زندان به سر برد و سپس از کشور تبعید شد. او به آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا به تدریس در دانشگاهها پرداخت. جستارها و اشعار او به جوایز مهمی رسیدند و او توانست نوبل ادبیات را نیز کسب کند.
در کتاب «اگر حافظه یاری کند» چهار جستار برگزیده از این نویسنده ترجمه و گردآوری شده است. جستار قالب ادبی است که در آن نویسنده با زبانی پرسشگرانه و با نگاهی شاعرانه به موضوعی نظر میاندازد و سعی میکند با بیانی غیرقطعی دیدگاه خود را پیرامون آن موضوع توضیح دهد. جستار ادبی برخلاف مقالات علمی لحنی خشک ندارد و سعی نمیکند یک حکم کلی برای جهان صادر کند. جستار از ذات جستجوگری و دلمشغولیهای خود نویسنده برمیخیزد و تلاش دارد تا هویت حقیقی خود را از خلال این کلمهبافیها بیابد. با این جستارها شما قادر خواهید از قاب تازهای به جهان بنگرید. گزارههای محکم جهان را آزمایش کنید و از حرفهای کمترگفته شده بیشتر بشنوید. در این چهار جستار نویسنده به جامعه ادبی روسیه و سیر تغییر و تحولات آن پس از انقلاب اکتبر نظر داشته است. همچنین در نمایی دیگر به خود بازگشته و متنی پیرامون ادیبی نوشته که از وطن خود جداشده و حالا در کشوری غریب از سرزمین مادری سخن میگوید.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
ما وقتی حکومت سخت مشغول وصله پینه کردن خودش بود و نمیتوانست خیلی از ما مراقبت کند از زیر آوار جنگ بیرون آمدیم. وارد مدرسه شدیم و هر چند آشغال متعالی زیاد به خوردمان دادند فقر و رنج در همه جا مشهود بود. نمیشود با صفحهای از پراودا روی یک ویرانه را پوشاند. پنجرههای خالی مثل حفرههای جمجمه خیره نگاهمان میکردند و با همهی کوچکیمان تراژدی را احساس میکردیم. درست است که نمیتوانستیم ربطی بین خودمان و آن ویرانهها پیدا کنیم اما ضرورتی هم برای این کار وجود نداشت. چیزی از خودشان در فضا ساطع میکردند که خنده را بند میآورد. بعد باز بدون فکر خنده را از سر میگرفتیم، به هر حال شروعی دوباره بود. در آن سالهای پس از جنگ تنش عجیبی در فضا حس میکردیم چیزی غیر مادی تقریباً شبحوار سنی هم نداشتیم. بچه بودیم، کالاها محدود بود، ولی برای ما که وضع دیگری را ندیده بودیم مهم نبود. دوچرخههایمان کهنه بود، ساخت دوران پیش از جنگ و کسی که توپ فوتبال داشت بورژوا محسوب میشد.
نظرات