کتاب «از طرف فرزند کوچک شما» مجموعه روایتهایی است نوشته شده توسط فرزندانی که حالا بزرگ شدهاند و در نگاهی به گذشته تلاش کردهاند روزگاری که در زیر سایه پدر و مادر گذرانده یا حتی نگذراندهاند را مرور کنند. مکرمه شوشتری دبیر این مجموعه در مقدمه کتاب مینویسد ما چه میوههای رسیده یا کال همیشه متصل به ریشههای درخت زندگی هستیم و همیشه راه خود را در ارتباط با پدرو مادر و گذشتهمان معنا میکنیم. به همین دلیل است که در بسیاری مواقع علت حوادث زندگی خود را در برخورد آنان جستجو میکنیم. در این اثر به دنبال واکاوی تاثیراتی هستیم که پدرو مادر بر زندگی ما گذاشتهاند. روایتهای مختلفی از نویسندگان مشهور و گمنام در این اثر گرد هم آمدهاند تا شاهد باشیم چه تلخ و شیرینهای فراوانی که می تواند به دست یک والد رقم بخورد. گاه حتی حضور ناموجود پدر یا مادری به قدر بودنش میتواند در زندگی یک فرزند نیز اثرگذار باشد. ورای تمام ملایمات یا ناملایمات آنچه در پایان روایتها احساس میشود آن رابطه عمیق قلبی است که میان والدین و فرزندان برقرار است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
بابا را خیلی کمتر از عمو میدیدم. پای من یا پای خواهرم خورد به علاالدین و چراغ برگشت روی فرش. نفت ریخت و فرش یک دفعه گر گرفت. یادم است دویدم به سمت راهروی پشت اتاقها و انباری که باریک بود و تهش سینک ظرف شویی بزرگی داشت. دویدم آب بیاورم. عمو علاالدین را برداشت و داخل حیاط با با پشت سر من فرش گرگرفته را آورد بیرون و اولین جایی که توانست خودش را از سوختن نجات بدهد رها کرد. من با ظرف کوچک آب برگشتم؛ اما دهنه ورودی راهرو بین دیوارها را فرش شعله ور بسته بود. گریهام گرفت و شروع کردم به جیغ کشیدن بابا دستپاچه شد. دوزانو نشست روی زمین و با دستهایش هی کوبید روی آتش. به جز صدای من صدای بابا هم میآمد که هی نفس زنان تکرار میکرد:«نترس باباجون الان خاموشش میکنم. نترس...»
نظرات