کتاب درس سحر در بیان آیتالله حائری شیرازی به شرح اخلاقی و عرفانی ابیاتی از حافظ شیرازی میپردازد.
شاید باورتان نشود اما حدیث « قولوا لااله الا الله تفلحوا» از رسول خدا (ص) با بیت زیر از حافظ هر دو به یک مضمون هستند.
بخت ار مدد کند که کشم رخت پیش دوست گیسوی حور، گرد فشاند ز مفرشم
خوب باید حافظ شناس باشید و قرآن شناس و حدیث شناس و اندکی هم دل از تیرگیها بدین آب بشویید تا به عمق اندیشه حافظ برسید. کتاب حاضر از زبان استاد حائری که همه این گوهرهای نهفته را در دل دارند پرده از اسرار سخن حافظ برمیدارد.
کتاب حاضر متن پیاده شده و تدوین شده سلسله جلساتی است که مرحوم استاد در دهه هشتاد در محل حافظیه شیراز به شرح برخی از ابیات جناب حافظ پرداختهاند. شرح ایشان نه صرفا تحلیلی ادبی، بلکه گشایشی روحانی و معرفتی به سوی دنیای پر رمز و راز حافظ است. موضوعاتی نظیر انسانشناسی، زبان حال اهل سلوک، جهانبینی خوشبینانه، عشق در کارگاه هستی، راه و رسم عاشقی، می در شعر حافظ، قلب و حرم الهی، چشم و روزنه روح و بسیاری از موضوعات دیگر دستمایه سخنان آیتالله حائری قرار گرفتهاند.
خود حافظ به این سوال پاسخ داده است.
حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل
حافظ شیرازی در این بیت، شعر خود را از آب خضر هم روانتر میداند و آب خضر را در برابر شعر خود خجل مییابد. پس بهتر است کلام حافظ را دریابیم تا خجل نشویم.
اهالی شعر و ادب، مشتاقان اخلاق و عرفان، حافظ دوستان و هرآنکه میخواهد در پرتوی شعر حافظ قدمی به پیش رود کتاب حاضر را ورق بزند.
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چراکه وعده تو کردی و او به جا آورد
پیر مغان کیست که حافظ این همه از او می گوید؟! مغها چه دارند؟ مغها عالمان زرتشتی هستند. زرتشتیها آتش پرستاند هر جا آتش باشد، این سوز هست. حافظ میگوید یکی برایم بسیار حرف زد اما سوز نداشت؛ یکی نیز سواد چندانی نداشت، اما سوز داشت آن که دانشش بسیار بود و سوز نداشت، به من وعده داد؛ اما این که دانش چندانی نداشت و سوز داشت به آن وعده وفا کرد! چون این آتش است که آتش میزند اینکه حافظ همواره از پیر مغان یاد میکند به همین دلیل است؛ چون آنها با آتش سروکار دارند. میگوید هر جا که سوز هست این همان آتش است.
از آن به دیر مغانم عزیز می دارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
نظرات