کتاب «آقامهدی» نوشته مهدی قربانی نهمین جلد از مجموعه قهرمان من است که به سرگذشت شهید مهدی زین الدین میپردازد. مهدی زین الدین نخبه و فعالی بود که در خانوادهای مذهبی و اهل کتاب رشد کرد. استعداد و پشتکارش باعث شد تا در رشته پزشکی قبول شود اما به خاطر فعالیت انقلابی از حضور در دانشگاه انصراف داد. او همچنین پس از انقلاب فرصت داشت تا به دعوت یک دانشگاه فرانسوی از کشور برود اما پای کار انقلاب و سپاه پاسداران ماند. در آغاز جنگ او به یک نیروی زبده اطلاعاتی تبدیل شد که همراه شهید حسن باقری فعالیت میکرد و پس از آن به فرماندهی لشکر 17 علی ابن ابی طالب منصوب گشت. سرانجام او و برادرش مجید در کمین دشمن به شهادت رسیدند. در این کتاب کودکان در کنار تماشای تصاویری جذاب ماجراهای درس آموز و تاثیرگذاری از زندگی این شهید بزرگ میخوانند. فرمانده دلاوری که در اوج اقتدار و ابتکار نظامی با بسیجیان زیردستش مهربان بود و تمام کارهایش را در جهت رضای خداوند و ولیاش انجام میدهد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
همین که از ماشین پیاده شد سراغ مسئول واحد مخابرات لشکر را گرفت. وقتی او را دید خیلی جدی و دلخور گفت شما و نیروهایت توبیخ هستید. همه را جمع کن بیاور میدان صبحگاه. مسئول مخابرات علت دستور آقامهدی را پرسید. او گفت: از بیرون با مخابرات لشکر تماس گرفتم ولی یکی آن طرف گوشی پشت سر هم میخندید و تلفن را قطع میکرد این چه وضعی است؟ مسئول مخابرات تعجب کرد و رو به آقا مهدی گفت: بعید میدانم از نیروهای ما بوده باشد. بچههای مخابرات چنین کاری نمیکنند مخصوصا اگر بدانند شما پشت خط هستید. او هر چه گفت آقا مهدی قبول نکرد حرفش را دوباره تکرار کرد و گفت تو و نیروهایت باید تنبیه بشوید. همین طور که با هم به سمت اتاق فرماندهی میرفتند یکی از نیروهای ستاد لشکر گفتگوی آنها را شنید جلو آمد و گفت آقا مهدی نکند شما پشت خط بودی؟ من و یکی از دوستانم داشتیم با هم تلفنی صحبت میکردیم و میخندیدیم شما که زنگ زدی تلفن خط روی خط شده بود صدایتان هم می آمد ولی قطع میشد. آقا مهدی وقتی فهمید زود قضاوت کرده و نیروهای مخابرات اشتباهی مرتکب نشده اند؛ ملاحظه جایگاه فرماندهیاش را نکرد رو به مسئول مخابرات کرد و گفت: برادر ببخشید من اشتباه کردم از همه شما عذر میخواهم.
نظرات