در غفلت این زمانه، خواندن و شنیدن از مردی که تمام وجودش خدا، ذکرش خدا، نشانش خدا، راهش خدا، و همۀ شئونش خدا بود. شنیدن رفتار ایشان روح آدمی را جلا میدهد. از معرفتش نسبت به خانه خدا، از نماز های پر ذکرش،از مهربانیاش نسبت به خادمان منزل، از الطافش نسبت به جزامی ها، از ایستادگیاش در برابر ظلم، از امانت داری اش، از خطبه های آتشینش در مجالس امویان، از سجده های بی پایانش و از لحظه لحظه عمر مبارکش میشود جام معرفت پیاپی نوشید.
کتاب «آفتاب در سجده» به بیان صد برش کوتاه از زندگی و زمانه حضرت امام سجاد علیه السلام،به قلم خانم سمیه مصطفی پور میپردازد.
در برشی از کتاب میخوانید:
زیر ناودان طلا ایستاده بود پرده خانه خدا را گرفته بود و گریه میکرد. گفتند: «تو پسر رسول خدایی که پرچم شفاعت دست اوست. پس چرا این قدر گریه و زاری میکنی؟ گفت: «اینکه من با پیامبر نسبت دارم دلیل بر نجات من از عذاب الهی نیست. او کسی را شفاعت میکند که عمل صالح انجام دهد و از او راضی باشد. رحمت خدا هم به نیکوکاران نزدیک است و من نمیدانم که از نیکوکاران هستم یا نه.
نظرات