میلاد حبیبی در «آرزوهای دستساز» از رویایی مینویسد که یک گروه دانشجو از رشتههای مختلف آن را رقم میزنند؛ آرزوی پیشرفت و ساخت یک شرکت دانشبنیان که یکی از آشنا ترین دستاوردهای آن دوربینهای مداربسته راهنمایی و رانندگی سطح شهرهای ما است.
این کتاب در مجموعه تاریخ شفاهی با موضوع پیشرفت نوشتهشده که در نشر راهیار تهیه میشود و میتواند علاوه بر یادآوری سختیها و صخرههای این مسیر امواج اراده و امید را در قلب جوانان سرزمینمان به حرکت درآورد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
((چه تعداد از پیشرفتها و دستاوردهای ملی و جهانی کشورمان را بهخاطر داریم؟ چند تن از دانشمندان و نخبگان کشورمان را میشناسیم؟ آیا تابهحال روایتی از شجاعت و پاکدستی و خدمات مدیران و مسئولان دلسوز و پیشران کشورمان خواندهایم؟ آیا تاکنون تاریخچهٔ صنایع و کارخانجاتمان را مرور کردهایم؟ آیا میتوانیم تعدادی از کارآفرینان و صنعتگران کشورمان را نام ببریم؟ آیا صاحبان شرکتهای دانشبنیان را میشناسیم و سرگذشتشان را شنیدهایم؟ پاسخ به این سؤالات تاحدودی نسبت ما با پیشرفتها را روشن میکند. نداشتن شناخت و آگاهی ما از آثار، عناصر و وقایعی که برای کشورمان منشأ و مولّد قدرتاند، حکایت از وضعی نامطلوب و وخیم دارد؛ وضعی که بیانگر بیتوجهی ما به شرایط گذشته و جایگاه فعلی کشورمان است.))
نظرات