سعید تشکری در این رمان دوجلدی به سراغ روایت خاطرات پزشکی مسیحی رفتهاست که در روزهای حکومت هارونالرشید زندگی میکرد.
ماجرا از روزی شروع شد که هارون، زکریای رومی را از دیر انطاکیه، در زادگاه طبیب، یعنی دیار هالینوبلس(حرّان)، به قصر خود فرامیخواند.
اما زکریا پیش از رسیدن به مرکز خلافت عباسیان، از دست ماموران گریخته و راهش را به سوی مدینه تغبیر میدهد تا درپی دیدار با پیشوای شیعیان، علیبن موسیالرضا (ع)، الگوی کامل زمانه خود را بیابد.
اگر مشتاق هستید تا همراه او در این سفر پر هیجان شوید و شاهد دیدارش با امام باشید، از خواندن این اثر از نشر بهنشر دست نکشید.
چنانکه در بخشی از آن میخوانید:
((زکریا اما سعی کرده بود هر جایی که میرسد، نشانی از خود به جای نگذارد. ناشناخته به هر شهری و محلهای قدم گذاشته بود، اما خیلیها میتوانستند فرق میان زکریای رومی را با یک عرب بهخوبی تشخیص دهند، هرچند لباس اعراب را پوشیده باشد و سعی کرده باشد به لهجهٔ آنها صحبت کند))
نظرات