کتاب «آبی نفتی» اثریست در قالب خاطرهنویسی که فراز و نشیبهای یکی از شرکتهای مهم صنعت ایران در مسیر رشد و پیشرفت را روایت میکند. این کتاب دربارۀ شرکت پتکو است؛ کمپانی عظیمی که در حوزۀ طراحی و ساخت سفارشی پمپهای مورد نیاز در صنایع مختلف مانند نفت و گاز، پتروشیمی، صنایع نیروگاهی، خطوط انتقال آب، انواع توربین و... فعالیت میکند. روایتگر این پیشرفت در زیر فشار شدید تحریمها، «مهندس علی عمرانی» است که مدیریت این شرکت را به عهده داشته است. این کتاب یکی از آثار مجموعۀ روایت پیشرفت است که رویکرد اصلی آن، بررسی دستاوردهای صنعتی و علمی مهندسان و فناوران ملّی از شروع انقلاب اسلامی ایران تا به امروز است.
شرکت پتکو که یکی از بخشهای مهم در پازل صنایع امروز کشورمان بوده، در دورۀ مدیریت مهندس عمرانی رونق گرفته و البته همانطور که نویسنده اشاره میکند، او تنها یکی از نیروهای نخبه و کوشای ایرانیست که در این صنعت شبانهروز مشغول زحمت کشیدن هستند. کتاب آبی نفتی برای خواننده از دیدگاه یک مدیر شرایط را شرح میدهد تا بدانیم او و همکارانش چطور با بهرهگیری از منابع و استعدادها، تمرکز بر نقاط قوت، طرح ایدههای خلاقانه و کاربردی و... دستبهدست هم دادند و چنین شرکت گسترده و عظیمی را به حرکت درآوردند. «مهدی نورمحمدزاده» نویسندۀ کتاب و «مرتضی اسدزاده» محقق آن، به زیبایی فرآیند پیچیده و طاقتفرسای پیروزی در این جنگ اقتصادی را به تصویر کشیده و نمودار رشد در فضای محدود تکنولوژیک و صنعتی و علمی را ترسیم کردهاند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«موضوع برای خودم جذاب شد که چرا شرکتهای داخلی از عهدۀ تولید چنین قطعۀ بهظاهرسادهای برنمیآیند. چند مدت پیگیر این موضوع شدم. در اینترنت گشتم تا ببینم شرکتهای دیگر چطور این کار را انجام دادهاند. مهندس تجریشی که تجربۀ بازدید از اغلب صنایع بزرگ خارجی را داشت گفت:
«من در هلند دستگاه ساخت این فینتیوبها را دیدهام. دستگاه سنگین و بزرگی دارد که لولهها را حرارت میدهد، بعد خم میکند و به شکل مارپیچ درمیآورد.»
اصل کار همان بود که مهندس تجریشی میگفت، اما من دنبال راهکار سادهتری بودم. در جستوجوهای اینترنتی به فیلمهای تبلیغاتی شرکتی چینی رسیدم که ایدۀ جالب و سادهای را به ذهنم انداخت. براساس همان ایده، نقشۀ اولیهای کشیدم و آن را بهینه و تکمیل کردم. در نهایت با ترکیب چند نبشی و قطعۀ ساده، فیکسچری کوچک ساختم که قرار بود کار همان دستگاه سنگین هلندی را انجام دهد.
فیکسچر را روی ماشین تراش بستیم و یک سر لولۀ استیل را هم داخل سهنظام دستگاه گذاشتیم. تصمیم گرفتم اولین لوله را خودم بزنم. سهنظام را روشن کردم. با چرخش سهنظام لولۀ استیل به آرامی چرخید و حلقهها روی آن خم خورد و به شکل مارپیچ درآمد؛ دقیقاً مشابه همان چیزی که از آلمان وارد میکردیم. ابتدا و انتهای حلقهها در دو طرف لوله را هم جوش آرگون زدیم تا حالت مارپیچی حلقهها از هم باز نشود. قیمت تمامشدۀ یک لولۀ خنککننده، برایمان هشتاد هزار تومان درآمد که کمتر از یکدهم نمونۀ وارداتی بود. لولههای بعدی را هم همکاران واحد تولید ساختند. از همان روز این نوع فینتیوبها رسماً در فهرست تولیدات بومی شرکت پتکو ثبت شد.»
نظرات