کتاب «یک قصر و چند پادشاه» نوشته مجید ملامحمدی داستانی بسیار روان وزیبا از ابتدای ولادت امام هادی علیه السلام و دوران امامت و برخورد هایش با خلافای غاصب عباسی و در نهایت شهادت آن بزرگوار میباشد.
در برشی از کتاب میخوانید :
امام با تأنی برخاست شیرها دوباره به طرفش آمدند و صورت خود را بر پیراهن او مالیدند امام با دست به آنها فهماند که برگردند. شیرها برگشتند. حاجب خودخوری می کرد، وزیر حیرت زده شده بود، متوکل لب میگزید و مردها شگفت زده بودند. زن به اطراف خود نگریست راه گریزی نبود امام با وقار بالا آمد و با آرامش گفت: «هر کس گمان میکند از اولاد فاطمه است، مانند من به میان این حیوانها برود!
نظرات