کتاب «پیامبر اژدهای چوبی» داستان زندگی حضرت موسی (ع) به قلم مسلم ناصری است. در این کتاب کودکان با زندگی سومین پیامبر اولوالعزم الهی آشنا میشوند. زمانی که فرعون در خواب دید که پسری به دنیا خواهد آمد و حکومت او را بر باد میدهد دستور قتل تمام نوزادان پسر را داد اما به اذن الهی موسی در درون کاخ خودش رشد پیدا کرد و بعدها به همان پیامبری تبدیل گشت که در برابر دستگاه ابرقدرتی همچون فرعون ایستاد. در زمانهای که جادوگران و ساحران با کارهای عجیب خود مردم را به حیرت میانداختند حضرت موسی با معجزات خود کاری کرد که تمام ساحران انگشت به دهان ماندند و حقانیت او بر همگان اثبات گشت. زمانی که تصمیم گرفت تا بنی اسرائیل را از چنگال فرعون نجات دهد پادشاه دستور حمله به این مردم بی پناه را داد اما موسی به خدایی باور داشت که از تمام قدرتهای جهان برتر بود. مطالعه این قصه جذاب با تصاویر بسیاری دلنشینی همراه شده که لذت خواندنش را برای کودکان دو چندان خواهد نمود.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
یوکابد نوزادش را به آب سپرد. همان طور که موج بالا و پایین میرفت و پسرش را با خود میبرد دل او را هم میبرد. یوکابد وقتی دیگر سبد را ندید اشک ریخت نوک انگشتانش را بوسید. دستانش هنوز بوی نوزادش را میداد نگاهی به آسمان کرد. وقتی پسرش به دنیا آمده بود از سربازها ترسیده بود. فکر کرده بود چه کار کند. اگر سربازی صدای او را میشنید کوچولویش را دیگر نمیدید شب در خواب دیده بود کسی از او خواسته بود که دلبندش را در آب بیندازد بیدار که شده بود ترسیده بود. تا ظهر فکر کرده بود هیچ راهی برایش نمانده بود. روز به روز سربازهای بیشتری توی کوچه گشت میزدند. یک روز تصمیم خودش را گرفت سخت بود ولی چارهای نداشت. سبد کهنهای پیدا کرد. بعد با دستان خودش پارچهای دور نوزادش پیچید.
نظرات