محمدحسین معتمدراد پژوهشگر و نویسنده در حوزه تاریخ اسلام در هنگام پژوهش بر روی جنگ احزاب معطوف به شخصیت سلمان متوجه ناشناخته ماندن این صحابی بزرگ در میان مردم ایران می شود. از همین روی تلاش می نماید با مراجعه به متون اصیل و منابع کهن اطلاعات و دست نخورده ای که در مورد این مسلمان بزرگ وجود دارد را با نثری روان و خواندنی به هم نژادهای سلمان ارائه کند.
کتاب «پیامبری که سلمان شناخت» زندگینامه ساده و جامع از جوانی است که برای یافتن حقیقت و رسیدن به نور الهی از خانه و خانواده زرتشتی خود رانده می شود و سال ها از شهری به شهر دیگر می رود تا بتواند فردی را پیدا کند که راه صحیح را به او نشان دهد و نشانه ای از جهان بالا به او نمایان کند. در این راه او سختی های فراوانی را متحمل می شود و در میانه راه نیز به آئین مسیحیت می گرود چرا که آن را به فطرت پاک خود نزدیک تر می یابد. اما کشیشی پارسا وعده پیامبری می دهد که آخرین فرد از سلسله رسولان است و آیین آخرالزمانی او کامل ترین و برترین ادیان خواهد بود. و سرانجام پس از سال ها بردگی و مشقت سلمان فارسی به محبوب خود می رسد و در پیروی از پیامبر اسلام به جایگاهی می رسد که رسول خدا او را جزو خانواده خود می خواند. در این کتاب با زوایای مختلف و کمتر گفته شده سلمان فارسی بیشتر آشنا می شوید.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
ابتکار سلمان پس از جنگ خندق یک بار دیگر نیز در جنگ طائف مورد توجه و موافقت پیامبر قرار گرفت و نقش تعیین کنندهای داشت. در سال هشتم هجری، پیامبر در مراجعت از حنین تصمیم میگیرد با ثقیف بجنگند. ثقیف از طائف به یاری مالک بن عوف و قبیله هوازن برخاستند و در شهر طائف شده بودند، دروازه های شهر را بستند و آماده جنگ با پیامبر بودند. در این درگیری عده ای از مسلمان کشته شدند و مسلمانان چاره ای برای شکستن حصار نمی یافتند لذا سلمان پیشنهاد میکند که برای شکست حصار از منجنیق استفاده کنند. میگوید در ایران - سرزمین فارس - برای در هم شکستن حصارها از منجنیق استفاده میکردیم. اگر منجنیق نداشته باشیم، مدت زیادی معطل میمانیم پیامبر نظریه او را پذیرفت و به سلمان گفت منجنیق بسازد.
نظرات