کتاب پس از بیابان به قلم فرخنده سادات صالحی برگی گمشده از تاریخ صدر اسلام را در پس چهره رفاعه از قبیله بنی سلیم روایت میکند. پرداختن به غریبترین چهره و غریبترین واقعه به زبان نوجوانان مهمترین امتیاز مثبت این اثر است.
رفاعه به برکت شکافته شدن دیوار کعبه برای ولادت حضرت علی (ع) و معجزهای که در مسجد مدینه رخ دادهبود مسلمان شدهبود. سال هشتم هجری برای رفاعه و قوم بنی سلیم به یادگار ماند و آنها مسلمان شدند. اما چگونه؟
«رفاعه پس از شکستن بتهای بزرگ و کوچک و بتهای منسوب به قوم بنی سلیم، مقابل کعبه ایستاد و دو رکعت نماز شکر خواند. چشمان رفاعه به طواف قومش بود که پرنده خیالش به گذشتهها رفت.»
به گذشتهای که او بردهای در محضر عبدالعزی و عبدالقصی بود و برایش فرقی نمیکرد خورشید از شرق طلوع کند یا غرب. او به یاد آورد روزگاری را که بزرگان قریش، یهودیان یثرب و رؤسای قبایل بنی سلیم و بنی غطفان در جشن اتحادشان علیه رسول خدا (ص) دست از شراب نمیکشیدند و رفاعه را برای تحویل شمشیرهای آخته به دکان آهنگر یهودی فرستادند. اما به هر ترتیبی بود توطئه جماعت مشرک خنثی شد.
رفاعهی داستان ما با صید کردن یک سوسمار و با شمشیری آخته خود را به محضر رسول خدا میرساند تا با دسیسهای رسول خدا را به شهادت برساند. او خود را در مسجد به رسول خدا میرساند. سوسمار را در آستین خود پنهان میکند تا ... اما آخر امر خودش و برخی از یهودیانی که شاهد ماجرا بودند مسلمان میشوند.
چگونه رفاعهای که کمر به شهادت رسول خدا بسته بود به او ایمان میآورد؟ کلید در زبان همان سوسمار است. داستان را در کتاب پس از بیابان ورق بزنید تا از این واقعه شگفت مطلع شوید.
زیرا کتاب برگی ناشنیده یا کمتر شنیده شده از تاریخ صدر اسلام را ورق میزند.
هر چند نوجوانان مخاطب خاص این کتاب هستند، اما تاریخ صدر اسلام در زبان توصیفی نویسنده و در میانه زندگی مشرکی که مسلمان شده تعلیق عجیبی برای همگان در داستان ایجاد میکند.
مردی که مشخص بود کاتب مخصوص دارالندوه مکه است شروع به خواندن متن توافق نامه کرد. ابوسفیان پس از سکوت کاتب شروع به سخن کرد: «ما باید برای جبران ضررهایی که از سوی محمد بر ما وارد شده اقدام کنیم.» خوشه انگوری را از درون سینی مسی برداشت و ادامه داد: «ما یعنی بزرگان قریش یهودیان یثرب و رؤسای قبایل بنی سلیم و بنی غطفان، امروز برای اقداماتی علیه پیروان محمد با هم هم پیمان شدیم. رؤسای قبایلی که در جشن اتحاد حاضر بودند خنجرهایشان را به نشانه تأیید سخنان ابوسفیان در هوا بالا بردند.
نظرات