در روزگاری دور، در سرزمینی یخزده و خشک، مردمی زندگی میکردند که وجودشان با جنگ، خون و قربانی پیوند خورده بود. این مردم بیشتر ماهی میخوردند و کمتر کشاورزی میکردند؛ چون قبیلههایشان را لب دریا میساختند و در آن شرایط آب و هوایی محصول زیادی به عمل نمیآمد. این آدمها کسی نبودند جز وایکینگها؛ نژاد بدنام شمالی که در حوالی نروژ امروزی زندگی میکردند. کتاب «وایکینگهای وحشی» دربارۀ همین مردم است؛ تاریخ زندگی آدمهایی که در طبیعت خشن اسکاندیناوی خوی درندهای پیدا کرده بودند، تنشۀ خون و خونریزی بودند و خدایان عجیبی را میپرستیدند! این کتاب به شکلی جذاب روایتی طنزآمیز از هجوم وحشیانۀ وایکینگها به انگلستان را نشان میدهد، افسانهها و قصههای این مردم را به خواننده معرفی میکند و تاریخ این سرزمین را به طور خلاصه به تصویر میکشد. ویژگی همیشگی مجموعه «تاریخ ترسناک»، یعنی تصویرسازی جالب و هنرمندانۀ آن، در این جلد نیز وجود دارد و آن را خواندنیتر کرده است. «تری دیری»، نویسنده آن، در این کتاب توانسته کاری کند که مخاطب نوجوان به خواندن تاریخ علاقه پیدا کند و در خلال شوخیها و قصههای سرگرمکننده، مطالب آموزندهای هم در ذهنش بماند. روشهای تجارت، فرهنگ و اساطیر وایکینگها، تاریخچۀ جنگها و حمله به انگلستان، آیینهای مذهبی و پیشکش کردن قربانیها و... از چیزهایی هستند که در این کتاب روایت و به تصویر کشیده شدهاند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«اگر در زمان وایکینگها زندگی میکردید و خانواده و قوم و خویش داشتید، باید برای دفاع از آنها وارد جنگ هم میشدید. در ضمن باید در راه دوستان رؤسا و اقوام سببی هم میجنگیدید. هرکسی هم به اندازهای دوست و فامیل داشت، که دیر یا زود درگیر یک دشمنی خونی میشد؛ نوعی انتقامگیری که به خونریزی ختم میشد. مسئله اینجا بود که با گرفتن انتقام مشکل حل نمیشد. اقوام و خانوادۀ قربانی هم باید فرد انتقامگیرنده را مجازات میکردند و بعد نوبت خانوادۀ انتقامگیرنده بود که انتقامش را از انتقامجوی قبلی بگیرد و همینطور ماجرا ادامه پیدا میکرد. این نوع انتقامهای خونی فقط وقتی متوقف میشدند که یک حَکَم یا داور را دعوت میکردند تا دعوا را فیصله دهد. همگی هم توافق میکردند هرچه حکم گفت بپذیرند. حکم هم تصمیم میگرفت چه کسی بیشتر آسیب دیده و دستور میداد قوم مقابل پول خون تعیینشده را بپردازد. پرداخت خونبها -یا خونبست- مسئله را حل و فصل میکرد؛ نه برندهای میماند و نه بازندهای؛ شرافت هردو طرف محفوظ میماند و انتقامگیری خونین هم پایان میگرفت.»
نظرات