کتاب «هفتاد و دومین غواص» خاطرات یکی از فرماندهان لشکر انصارالحسین همدان به نام کریم مطهری است. او از جمله کسانی بود که در عملیات کربلای چهار حضور داشت و با وجود مجروحیت از این مهلکه زنده بازگشت. کریم مطهری در خانوادهای پرجمعیت در منطقه سرگذر همدان به دنیا آمده بود. محلهای پر از لات و بزن بهادر که آوازه بدی در این شهر داشت. اما کریم و رفقایش به لطف نان حلال پدر و بزرگ شدن زیر علم هیات مسیر متفاوتی رفتند و به قهرمانان کشور تبدیل شدند. با وزیدن بادهای انقلاب دل کریم مثل بسیاری از دوستانش دگرگون شد و او درگیر اتفاقات سال 57 و پس از آن شد. با شروع جنگ تحمیلی از جمله اولین نیروهای داوطلبی بود که خود را به خرمشهر رساند. او در طول سالهای جنگ تحت نظر شهید علی چیت سازیان به یک نیروی زبده اطلاعات عملیات تبدیل شد و با آغاز عملیاتهای آبی خاکی به دلیل بدن ورزیده و یاد داشتن مهارت شنا به گردان غواصها پیوست. او در جریان عملیات کربلای چهار گردانی هفتاد و دو نفره را رهبری میکرد که بسیاری از افراد آن دیگر بازنگشتند. حمید حسام از جمله نویسندگان پرکار عرصه ادبیات پایداری با قلم جذاب و خوش خوان خود زندگی این مجاهد دلاور را از کودکی تا پایان دفاع مقدس به نگارش درآورده است. روایت او از آن عملیات لورفته نقاط ابهامی که در ذهن بسیاری افراد شکل گرفته را برطرف میسازد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
از آن بالا به خوبی پیدا بود که هنوز حدود یک کیلومتر بین پد تی و پد غربی فاصله است و فردا شب بچههای ما از میانه این دو پد باید به عقبه دشمن برسند و از پشت آنها را دور بزنند. از دکل پایین آمدم و شب هنگام به سوله بچههای غواص برگشتم. هر طرف سوله مثل محراب نماز شده بود. گویی که شب قدر است و بچه ها حتما میدانستند تقدیر مبارکی در شب هفتم محرم برای آنان رقم خواهد خورد. تقدیری با یک جلوه تمام نما از عاشورا. آن شب اشک و دعا جای غواصی توی آب در سد گتوند را گرفته بود. اولین شبی بود که پس از هشت شبانه روز تن بچه های غواص به آب نمیخورد و حتماً میدانستند که آنچه در آموزش غواصی طی این مدت کوتاه آموخته بودند، به تنهایی نمیتواند قدرت و حرکت بیافریند و ره توشه آنان باشد. پس به ریسمان خدا چنگ میزدند تا فرداشب در هنگامه آتش و خون پایشان نلغزد و ثابت قدم بمانند.
نظرات