کتاب نابینا که به همت انتشارات ابراهیم هادی تدوین شدهاست، مجموعهای از خاطرات شنیدنی شهید اسماعیل محبی را از زبان خانواده و دوستانش روایت میکند.
علی اکبر و اسماعیل دو برادر شهید هستند از خانواده محبی که گوی سبقت در مسیر الهی را از یکدیگر ربودند. اسماعیل نابینا متولد شد اما خدا قدرت چشمانش را به ذهن فوقالعادهاش منتقل کرده بود، به دل نورانیاش و به چهره خداییاش. خاطرههای کتاب هم مؤید همین مساله هستند.
خاطرهها گاه از هوش و ذکاوت او در دوران کودکی و علاقهاش به تحصیل سخن میگویند؛ از رتبه نخست کنکورش و مدرک لیسانس حقوقش و شغل قضاوتش. از نامه بورسیهای که از طرف آمریکا برایش ارسال شده بود و نپذیرفت. خاطرهها گاه او را به صحنه مبارزات انقلابی میکشند. گاه او را سراسر ادب در برابر والدین نشان میدهند و گاه او را برای تبلیغ در بحبوحه غائله کردستان به غرب کشور میفرستند.
سیره این شهید درس زندگی و پیشرفت است در کنار تمام سختیها، کمبودها و معلولیتها. درس سپردن دل در گرو خداوند است تا ارادهای فولادی به آدمی ببخشد.
علاقهمندان به سیره شهدا و نوجوانان مخاطب این کتاب زیبا هستند.
اسماعیل ده ساله بود که در مدرسه نابینایان در شمال غرب تهران ثبت نام شد و به کلاس اول دبستان رفت. اما هوش سرشار او باعث شد که معلمان اعلام کنند این پسر خیلی جلوتر از بقیه است. او چند سال را به صورت جهشی طی کرد. اسماعیل در ۱۳ سالگی دوره شش ساله دبستان را طی سه سال به اتمام رساند!
نظرات