کتاب میلیون ها

کتاب میلیون ها

مترجم:
عطیه حسینی
ناشر:
قیمت:
۲۲۵,۰۰۰
%۱۰
۲۰۲,۵۰۰
تومان
موجودی:
فقط 3 جلد
رده سنی:
نوجوان
قالب:
رمان
نوع جلد:
شومیز
قطع کتاب:
رقعی
صفحات:
۲۴۸
وزن:
۱۹۸ گرم
شابک:
9786003539778

معرفی کتاب

«دامیان» پسر هشت ساله‌ای است که علاقه زیادی به کارهای خیر دارد و همیشه دوست داشته دنیا را به جای بهتری تبدیل کند. یک روز شانس به او رو می‌کند و یک ساک پُر از پول پیدا می‌کند که مقدار ثروت داخل آن قابل شمارش نیست؛ آنقدر زیاد که با آن می‌تواند بخش زیادی از آدم‌های گرسنه دنیا را سیر کند. اما او فقط یک پسربچه است، برای همین به برادرش آنتونی ماجرای پول‌ها را می‌گوید و از او می‌خواهد کمکش کند تا پول‌ها را به خیریه بدهد. کتاب «میلیون‌ها» با این اتفاقات آغاز می‌شود و ماجرای سرگرم‌کننده و طنزآمیز دو پسربچه را نشان می‌دهد که در دنیای آدم بزرگ‌ها، می‌خواهند از پول‌ها واقعاً بهترین استفاده را بکنند. وقتی آنتونی از ماجرا باخبر می‌شود، به برادرش هشدار می‌دهد که نباید هیچکس درباره این پول‌ها بفهمد؛ چون مقدار زیادی از آن را باید برای مالیات به دولت بدهند و تازه باید کلّی هم جواب پس بدهند! این دو برادر تصمیم می‌گیرند از پدرشان کمک بگیرند، اما او هم نمی‌تواند کاری بکند. پس دامیان و آنتونی باید خودشان دوتایی برای پول‌ها تصمیم بگیرند. با این حجم از پول می‌شود کارهای زیادی کرد؛ می‌توانند انواع دستگاه‌های بازی و دوچرخه و اسباب‌بازی و هر چیزی که می‌خواهند برای خودشان بخرند، یا اینکه می‌توانند مقداری از آن را بردارند و بقیه‌اش را به آدم‌های بی‌خانمان، مادرهای تنها، بچه‌های بی‌سرپرست و هزاران نفر دیگر ببخشند. «فرانک کاترل بویس» در خلال تجربیات و ماجراهای شخصیت‌هایش به زیبایی نشان می‌دهد که ثروت واقعی چیست و چگونه می‌توان بدون داشتن میلیون‌ها دلار، واقعاً خوشحال و راضی بود.

در ادامه برشی از این کتاب را می‌خوانیم:

«با خودم گفتم همه این شک‌ها خودشان نوعی وسوسه هستند و بهتر است دعا بخوانم. اما فقط توانستم بگویم: «به نام بابا، پسر و روح القدس. آمین. مامان من مرده. آمین.» آنقدر دندان‌هایم به هم می‌خوردند که همین دعای کوچک هم پنج دقیقه طول کشید. خدا حتماً دعایم را شنید چون جوابم را داد. می‌دانید چطور؟ او همان کاری را کرد که بقیه می‌کنند؛ چیزی به من داد. همان لحظه که دعای من به پایان رسید، قطاری از آنجا گذشت. دود غلیظی توی گوشه خلوت وزید و همه‌جا تلپ‌تلپ تکان خورد. به بیرون نگاه کردم؛ قطار هیچ پنجره‌ای نداشت، فقط ساختمانی عظیم و سیاه روی چرخ‌ها بود که زوزه‌کشان از کنار بوته‌های هالی رد می‌شد. همان‌طور که نگاهش می‌کردم دیدم که از آن سیاهی بزرگ، چیز سیاهی جدا شد و توی هوا چرخید و چرخید و آمد به طرف من. آن شیء به قسمت جلوی خلوتگاهم خورد، جعبه‌ها را به هم ریخت و زیر وزنش له کرد و هوای آنجا را سردتر کرد و رفت و رفت تا بالاخره مثل وزغی چرمی روی کارتن‌های صاف‌شده چنبرک زد. رفتم و آن را برداشتم. یک کیسه بود. زیپش پاره شده و محتویاتش بیرون ریخته بود. محتویاتش پول بود. رؤیا یا مکاشفه‌ای در کار نبود اما حدس می‎زنم به آن نشانه می‌گویند. نشانه‌ای آشکار و بزرگ. پول بود، اسکناس بود؛ خروار خروار، هزاران و هزاران پوند، حتی میلیون‌ها...!»

نظرات

جهت ثبت نظر لطفا وارد سایت شوید
این کتاب به درد کی می‌خوره؟
کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان
دسته‌بندی کتاب‌ها