کتاب من اطلاعاتی بودم جلد دو به خاطرات یک افسر اطلاعاتی از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۹۲ پرداخته و برای اولین بار، جزئیاتی از عملیاتها و اسرار امنیتی را فاش میکند که کمتر شنیده شده است. در جلد دوم، افشاگریهایی درباره انجمن حجتیه و ارتباطات اعضای آن با مسئولین حوزوی و دانشگاهی مطرح میشود، همچنین به تجربههای راوی در معاونت حراست مجلس نیز پرداخته شده است. خاطرات با یاد سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی، به پایان میرسد.
راضیه ولد بیگی، نویسنده و پژوهشگر ایرانی است که در زمینه تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی فعالیت میکند. او با تکیه بر مستندات و تحقیقات، به روایت زندگی و تجربیات کسانی میپردازد که در روند انقلاب و جنگ تحمیلی نقشهای مهمی ایفا کردهاند.
کتاب توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است. این انتشارات با تمرکز بر نشر آثار مرتبط با دفاع مقدس و انقلاب اسلامی، در این زمینه شناخته شده است.
اگر به تاریخ انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی علاقهمندید و میخواهید با واقعیات مبارزات اطلاعاتی و امنیتی آشنا شوید، من اطلاعاتی بودم گزینهای جذاب و آموزنده برای شما خواهد بود. این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات انقلاب اسلامی و مسائل امنیتی و سیاسی، خواندنی و جذاب است.
در خاطرات آقای مادرشاهی هست اگر اشتباه نکنم که میگوید به آقای خامنه ای نوشتیم و اعلام کردیم که ما دیگر عضو انجمن نیستیم و به همراه برخی از اعضا جدا شدیم و برای خدمت آماده ایم. اما در همان خاطرات جلوتر که می آید خودش اذعان میکند به اینکه در دوره ای که مسئولیت دارد و مشاور ریاست جمهوری است بارها رفته و با آقای حلبی دیدار داشته، البته ممکن است ایشان بگوید که بله آقا ما گفتیم عضو تشکیلات نیستیم، ولی نگفتیم که دیگر چشم دیدن آقای حلبی را نداریم به واسطه آشنایی که از قدیم داشتیم بالاخره ایشان حقوقی گردن ما دارد و حالا ممکن است چهاربار هم با ایشان دیدار کنیم. و این مسئله در مورد خانم لباف هم ممکن است صدق کند.
نظرات