اگر شما هم کتاب «آن بیست و نفر» را خواندهاید، مردی را به یاد میآورید که بیست و چهارمین تن آنان بود.
مترجم ایرانی_عراقی زندانی شده در استخبارات آزادهای صبور است که همه اورا با نام «ملاصالح» به یاد میآورند اما چه بر او گذشته و چه بر سرش آمده پس از انتقال بیست و سه نوجوان آشنای ما، ماجرایی است خواندنی که رضیه غبیشی به سراغش رفتهاست.
مثلا شما در بخشی از این کتاب که توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیدهاست میخوانید:
((الهی! من جوانیام را در زندانهای شاه گذراندهام و اسارت را هم به خاطر برحق بودن کشورم در عراق؛ آنجا قلبم هرروز و شب به امید بازگشت به کشور میتپید؛ اما حالا اینجا من را به چشم خائن و جاسوس میبینند! وا اسفا! وا اسفا!))
نظرات