کسانی که به جبهههای دفاع مقدس میرفتند در تمام مدت مشغول عملیات و انجام ماموریت نبودند. روزهای بسیاری از حضور جبهه همراه بوده با آموزش، تمرین، نگهبانی و آماده سازی برای شروع عملیات جدید. گاهی یک نیروی بسیجی سه ماه به آمادهسازی مشغول بوده تا اینکه زمان عملیات فرامی رسیده است. در این مدت اتفاقات فراوانی برای آنها رخ میداده است. این اوقات بیکاری زمینهساز رفاقتها و هزاران مشغلهای بوده که برای سرگرم نگه داشتن خود انجام میدادند.
در این میان حضور سرزنده و شوخ بسیجیها سبب میشده تا اتفاقات طنز و خنده دار زیادی در میان این افراد رخ دهد. از شوخیها و بازیهایی که بین خودشان طراحی میکردند تا گذر زمان را کمتر متوجه شوند و همچنین بتوانند روحیه همرزمان خود را در این شرایط سخت حفظ کنند. سید سعید هاشمی تصمیم گرفته با جمع آوری خاطرات خنده دار و شیرینی که برای رزمندگان افتاده به نسل جوان نشان دهد که جبهههای جنگ ایران جلوههای دیگری غیر از آن حالتهای تضرع و خودسازی داشته و حالات معنوی بسیجیان سبب نمیشده تا از شوخی و خنده نیز فروگذاری کنند. کتاب «مرغداری در میدان جنگ» از جمله آثار این نویسنده است که مشتمل بر ماجراهای شیرین متنوعی است که برای مخاطب نوجوان نوشته و تصویرگریهای بسیار زیبایی نیز دارد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
فردا صبح زودتر از روزهای دیگر بلند شدیم به عشق تخم مرغ دیگر شبها با خیال تخم مرغ میخوابیدیم و صبحها به عشق تخم مرغ بیدار میشدیم اما فردا صبح همان آش بود و همان کاسه نه تخم مرغی به کار بود و نه حتی یک پوسته کوچک از تخم مرغ تا دلمان خوش باشد که حداقل این مرغها تخم گذارند. هر سه تا کمر رفته بودیم توی کولر و داشتیم کجه را جست وجو میکردیم که صدایی شنیدیم:«به به برادرها خسته نباشید توی کولر دنبال عراقیها میگردید؟» هرسه باهم سرمان را از کولر درآوردیم. دوتا از بچههای مرکز پیام بودند. یکیشان چوب کبریتی در دست داشت و داشت دندانش را خلال میکرد. سید گفت: «نه خیر! دنبال تخم مرغ هستیم اما انگار این مرغها اهل تخم گذاشتن نیستن.»
نظرات