کتاب «مدیریت تغییر» از مجموعۀ «کتاب همراه مدیران» این مباحث را با تعاریفی دقیق مطرح کرده و راهنمایی جامع را برای مدیران سازمانها ارائه میکند.
از نظر شما یک کسبوکار موفق چه ویژگیهایی دارد؟ محصول منحصربهفرد و مخاطب خاص؟ بازار انحصاری و کنترل تقاضا؟ یا ترکیبی از تمام اینها؟ هرچند در عمل تمام اینها جزء لاینفک چنین کسبوکاری است، امّا تضمین این موفقیت در ایدهها و تئوریهاست؛ جایی که همهچیز در چشماندازها، برنامهها و اهداف خلاصه میشود. برای اینکه مدیران کشور ما همگام با مسیر رشد تجارت جهانی حرکت کنند، باید پویایی دائمی را همیشه پیشروی خود قرار دهند. پس اولین مرحله، روی کاغذ آوردن این مسیر تغییرات در قالب مفاهیم نظری است.
چه یک کارآفرین جوان باشید که درحال تقلّا برای حفظ بقای استارتاپ خود است، و یا مدیری باتجربه که یک کسبوکار ریشهدار را رهبری میکند، شما مخاطب این کتاب هستید. چرا؟ دلیل این مسئله را باید در شیوۀ پاسخگویی نویسندۀ این کتاب به نیازهای مخاطبانش جستجو کنیم. مدیریت تغییر یعنی برنامهریزی و نظارت بر فرآیند تحوّلات لازم در یک سازمان؛ از نقشآفرینی کارشناسان هر گروه، تا نظمدهی به ساختار فرهنگی و یا اهداف فصلی و استراتژیهای بلندمدت. مثل هر قشر دیگری، صاحبان کسبوکار نیز از ارتقای محصول و سازمان خود بینیاز نیستند؛ بنابراین با هر مقدار سابقه و سطح تخصص که در کولهبار خود دارید، شما نیز در مواجهه با موج تغییرات سه راه دارید: یا باید موجسوار خوبی باشید، یا یک موجشکن مقاوم باشید، و یا اینکه غرق شوید! خوشبختانه این کتاب به شما یادآوری میکند که گزینۀ اول نهتنها بهترین راه است، بلکه آنقدرها هم دشوار و ترسناک نیست. چطور؟ با یک دستورالعمل شش مرحلهای که در بخش ابتدایی مطرح میشود و در فصول بعدی، «لیندا هیل» استاد دانشکدۀ تجارت دانشگاه هاروارد، آنها را با زبانی ساده، مثالهای واقعی و دستورالعملهای کاربردی برای شما به تصویر میکشد؛ این شش مرحله عبارتاند از:
۱. برانگیختن انرژی گروه
۲. ایجاد چشمانداز مشترک
۳. شناسایی رهبران تغییر
۴. ایجاد موفقیت کوتاهمدت
۵. به رسمیت شناختن موفقیت
۶. نظارت و تنظیم راهکارها
«هر سازمانی (چه کل شرکت، چه یک بخش یا گروه) برای اجرای موفّق تغییر باید آماده تغییر شود. یعنی افراد، ساختارها و فرآیندهای سازمان برای تغییر آماده باشند. از کجا بدانید چه زمانی سازمانتان برای تغییر آماده است؟ به طور کلی سه حالت ارائه شده است:
نخست: رهبری کارآمد در تمامی سطوح و تمامی قسمتهای سازمان وجود دارد. رهبران نالایق عملکرد سازمان را مختل میکنند و مانع توانایی تغییر سازمان میشوند. شاید شرکتی حقوق، مزایا و سیاستهای کاری مناسبی برای کارمندان داشته باشد، ولی اگر رهبرانی بیکفایت در آن شرکت باشند، کارکنان هرگز علاقهای به تغییر نخواهند داشت.
دوم: کارکنان شخصاً به تغییر تمایل دارند. تغییر زمانی اتفاق میافتد که افراد از وضعیت موجود به شدت ناراضی باشند و تمام تلاش خود را برای ایجاد تغییر بهکار گیرند و خطرات احتمالی انجام کارهای جدید یا درپیشگرفتن فرآیندهای کاری متفاوت را بپذیرند.
سوم: سازمان با کار گروهی خو میگیرد. تغییر کارآمد به همکاری میان گروههای مشتاق و باانگیزه نیاز دارد. افراد از بخشهای مختلف و سطوح متفاوت سازمان برای رسیدن به اهداف معیّن باهم همکاری میکنند، راهکارهای مختلف را تغییر داده و سازمان را به سوی آیندۀ جدید و بهتری که برنامۀ تغییر، وعده داده بود، هدایت میکنند.»
نظرات