کتاب محمود و نگار اثر عزیز نسین با ترجمه ارسلان فصیحی و انتشار از سوی نشر ققنوس، مجموعهای از داستانهای کوتاه طنز است که با زبانی ساده و بیپیرایه، موقعیتهایی شیرین، تأملبرانگیز و گاه تلخ را در قالب روایتهایی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به تصویر میکشد. نسین در این اثر، با بهرهگیری از طنز نیشدار و نگاهی نقادانه، به زندگی زوجی جوان به نامهای محمود و نگار میپردازد و از خلال رابطه آنها، چالشهای اقتصادی، انتظارات اجتماعی و تضادهای رفتاری در بستر جامعه را مطرح میکند.
شخصیتهای این داستانها نمایندگانی از لایههای گوناگون جامعه هستند؛ کسانی که در برابر مشکلات روزمره، واکنشهایی گاه خندهدار و گاه اندوهبار نشان میدهند و همین تضادهاست که فضای داستان را زنده، واقعی و ملموس میسازد. نسین با مهارتی خاص، از دل سادهترین موقعیتها، موقعیتهایی میسازد که نهتنها لبخند بر لب خواننده مینشاند بلکه او را به تأمل درباره نابرابریها، بیعدالتیها و تناقضات اجتماعی نیز وامیدارد.
ترجمه دقیق و وفادار فصیحی نهتنها فضای خاص و طنز گزنده آثار نسین را به خوبی منتقل کرده، بلکه خواننده فارسیزبان را با دنیای پیچیده و در عین حال صمیمی داستانها همراه میسازد. با وجود آنکه سالها از نگارش این آثار میگذرد، «محمود و نگار» همچنان با طراوت و شادابی اولیهاش، حرفهای تازهای برای مخاطب امروزی دارد. این کتاب از سوی نشر ققنوس برای علاقهمندان به ادبیات داستانی، طنز اجتماعی و بهویژه آثار عزیز نسین، انتخابی خواندنی و پُرمایه خواهد بود.
این کتاب به علاقهمندان ادبیات طنز، داستانهای کوتاه اجتماعی و مخاطبانی که به دنبال نگاهی انسانی و انتقادی به مسائل روزمره و روابط اجتماعی هستند، توصیه میشود. همچنین برای دانشجویان رشتههای علوم اجتماعی و ادبیات و دوستداران ترجمههای فاخر از ادبیات معاصر ترکیه، اثری خواندنی و تأملبرانگیز خواهد بود.
در قهوه خانه روبروی شهرداری روی صندلی های توی پیاده رو، نشسته بودند. از فرط گرما همه از حال رفته بودند؛ حتی مگس ها هم زورشان می آمد بپرند. بالای حوض وسط میدان یک لایه بخار ایستاده بود و لای بخار خط های «هتل آینالی» می لرزید.
معلم مدرسه راهنمایی گفت:
به آدم دست تنها چیکار میتونه بکنه؟ اون هم نمی خواد وضعیت این طوری باشه اما یه مشت آدم چاپلوس دور و برشو گرفتن. یه جوری وانمود میکنن انگار مملکت گل و بلبله تو روی آدم دروغ میگن؛ به سیاه میگن ،سفیده به کج میگن راسته خب اون هم باورش میشه از کجا بدونه دارن دروغ میگن بهش؟؟... هیشکی هم بینشون پیدا نمی شه بگه آقا، دارن گولتون میزنن فریبتون میدن، واقعیت طور دیگه س همه شونو دوست خودش میدونه.... همه بدی ها رو از چشم اون میبینین. یه نفر دست تنها چیکار میتونه بکنه... اگه راستشو بهش بگن.
نظرات